mester park

mester park
Part:3
《چند ثانیه بعد》
جیمین:م.امانم مامانم کجاعه؟
لیا:خانم رو بردن
جیمین:کجا؟
لیا:نمیدونم ارباب
جیمین:باش میتونی بری
لیا:چشم ارباب
《چند دقیقه بعد》
‌کوک:لیا برو جیمین رو صدا ب..
جیمین:مامان کجاست؟
کوک:براش مراس...
جیمین:بدون من؟
کوک:تو حالت بد بو..
جیمین:ربطی نداشت
کوک:جین نذاش...
جیمین:توعم باید گوش میدادی؟!
کوک:میشه بس کن...
جیمین:بقیه کجان؟
کوک:تو حیاطن نمیان داخ....
اعضا:سلام....جیمین تسلیت میگیم{ناراحت}
جیمین:ممنون{رفت نشست}
نامجون:هعی واقعا متاسفم
جیمین:متاسف بودین بدون من مراسم برا مامانم نمیگرفتین
کوک:جیمی...
شوگا:بس کن تو حالت خوب نبود
کوک:راست میگ....
جیمین:اه ولم کنین{داد}
{لیا و هیونا}
لیا:وادافاخ ریدم
هیونا:هی بی ادب
لیا:پوف باز شروع کرد
هیونا:بدو شربتارو ببر
لیا:باشه بابا
لیا داشت شربتارو میبرد که یهو
جیمین:من مامانم مرده شما شربت میخورین؟؟
لیا:ارباب ایشون{جین رو نشون داد}گفتن شربت بیارم
جیمین:یه مادری ازت بسازم بی پدرر
کوک:آروم با...
جیمین:خفه شووووو
جین:یاعلی یاحسین یاالله فرارررر
هوپی:دلم میخواد بخندم ولی نمیخوام وضعم مثل جین بشه
کوک:بشین سر جا...
جیمین:ساکت شو



افسانه ها میگن هنوز کوک حرفاش داره نصفه میمونه
ادمین: هاها کوک بگو شیرموز
کوک:شیرمو....
ادمین:شیرتو؟!
کوک:دهنتو گ....
ادمین:هوووشششش چخبرههه
کوک:عجب کون....
ادمین:دمپاییم کو؟!
کوک:الفرا...


{بخندیم¿}