برترین عشق پارت ۲۴
من:باز مایا با کتک با توپ خوردن های فراوان(چی شد😐😂😂😂😂😂) مایا:خفه شو من:نموخوام🙂😂 کوک:ای جان مایا دوست دختر منو ازیت نکن مایا:اوکی بابا من:با جونگ کوکم درست صحبت کن😬😂 مایا:چیزی نگفتم😐 من:همینه که هست بعد دوباره شروع کردیم جونگ کوک خواست انتقام بگیره از نامجون بعد یدونه زد خورد تو شیکش کوک:آرههههه انتقام سخت بم بم نامجون:آخخخخ سولی:نامجونی رو زدین چرا من:چرا حس میکنم ابنجا همه باهم رل زدن جیمین:خوب درسته من:شوخی میکنید تهیونگ:نه من:صبر کن صبرکن شماها باهم رل دارید به جز جین همه:بلهه من:اوکی😐😂مشکلی نیست کوک:اوهوم بچه ها بریم تو آب من:اما من لباس ندارم کوک:عشقم تا شب خشک میشی من:خیله خوب همه:مام میایم پس کوک:بیاید بعد همه باهم رفتیم تو آب قشنگ رفتیم جلو من و جونگ کوک بعد انداختم رو شونش من:پرتم نکنیجونگ کوک خفه میشم کوک:نه نمیوفتی همون موقع پای جونگ کوک لیز خورد و من از پشت افتادم تو آب داشتم خفه میشدم
از زبون جونگ کوک
یهو پام لیز خورد و یون هی از رو شونم افتاد تو آب تهیونگ:جونگ کوک یون هی من:وایی نه یون هی بعد آوردمش بالا زیرپاشو با کمرشو گرفتم سریع بردمش بیرون از آب گذاشتمش رو زمین من:یون هی سون هی چشماتو باز کن لطفا خواهش میکنم بعد دستمو گذاشتم رو سینش و ماساژ دادم من:یون هی پاشو لطفا قلبم تیرمیکشید داشتم دیوونه میشدم نفسم بالا نمیومد(نمردها 😐😂😂😂😂بیهوش شده) همون موقع چشماش باز شد و هرچی آب بود از دهنش اومد بیرون تهیونگ:آی😣 کوک:یون هی هیچی نیست نفس نفس بکش یون هی:جونگ کوک هه نفس نفس میزد سینه هاش بالا پایین میرفت من:جیمین برو از تو ماشین یه لیوان آب بیار جیمین:باشه بعد جیمین رفت یه لیوان آب آورد منم گرفتم دادم بهش بعد آروم شد من:عشقم خوبی یون هی:آره خوبم من:ببخشید بخاطر بی احتیاتیه من بود یون هی:جونگ کوک من سفت نگرفتمت من:داشتم سکته میکردم الان خوبی مطمئن باشم یون هی:آره خوبم مطمئن باش من:خیله خوب بعد گرفتم بغلش کردم بعد جدا شدم سوریاتا:خیلی نگرانت بودیم دختر جونگ کوک اگه بخوای بدونی رنگش پریده بود یون هی:بمیرم برات تو الان حالت خوبه من:خدانکنه آره وقتی بهوش اومدی تازه بهترم شدم یون هی:خیلی ببخشید نگرانت کردم من:نه اشگال نداره عشقم معذرت خواهی لازم نیست بعد نشست
از زبون خودم
یه نگاه به دستم کردم دیدم دستبندم هست من:هوففف کوک:چیه من:میخواستم ببینم دست بندم هست یانه یه وقت گم نکرده باشم کوک:مال منم هست☺ بعد حس سوزش روی ساقه پام کردم دیدم خیلی زخمه گنده بود من:آییی کوک:چی شد من:جونگ کوک پام زخم خیلیم زخمه جونگ کوک یه نگاه کرد کوک:وایی خیلی بد زخمشده
از زبون جونگ کوک
یهو پام لیز خورد و یون هی از رو شونم افتاد تو آب تهیونگ:جونگ کوک یون هی من:وایی نه یون هی بعد آوردمش بالا زیرپاشو با کمرشو گرفتم سریع بردمش بیرون از آب گذاشتمش رو زمین من:یون هی سون هی چشماتو باز کن لطفا خواهش میکنم بعد دستمو گذاشتم رو سینش و ماساژ دادم من:یون هی پاشو لطفا قلبم تیرمیکشید داشتم دیوونه میشدم نفسم بالا نمیومد(نمردها 😐😂😂😂😂بیهوش شده) همون موقع چشماش باز شد و هرچی آب بود از دهنش اومد بیرون تهیونگ:آی😣 کوک:یون هی هیچی نیست نفس نفس بکش یون هی:جونگ کوک هه نفس نفس میزد سینه هاش بالا پایین میرفت من:جیمین برو از تو ماشین یه لیوان آب بیار جیمین:باشه بعد جیمین رفت یه لیوان آب آورد منم گرفتم دادم بهش بعد آروم شد من:عشقم خوبی یون هی:آره خوبم من:ببخشید بخاطر بی احتیاتیه من بود یون هی:جونگ کوک من سفت نگرفتمت من:داشتم سکته میکردم الان خوبی مطمئن باشم یون هی:آره خوبم مطمئن باش من:خیله خوب بعد گرفتم بغلش کردم بعد جدا شدم سوریاتا:خیلی نگرانت بودیم دختر جونگ کوک اگه بخوای بدونی رنگش پریده بود یون هی:بمیرم برات تو الان حالت خوبه من:خدانکنه آره وقتی بهوش اومدی تازه بهترم شدم یون هی:خیلی ببخشید نگرانت کردم من:نه اشگال نداره عشقم معذرت خواهی لازم نیست بعد نشست
از زبون خودم
یه نگاه به دستم کردم دیدم دستبندم هست من:هوففف کوک:چیه من:میخواستم ببینم دست بندم هست یانه یه وقت گم نکرده باشم کوک:مال منم هست☺ بعد حس سوزش روی ساقه پام کردم دیدم خیلی زخمه گنده بود من:آییی کوک:چی شد من:جونگ کوک پام زخم خیلیم زخمه جونگ کوک یه نگاه کرد کوک:وایی خیلی بد زخمشده
۳۱.۰k
۰۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.