عاشقانه
باز آب و هوای شهر دل طوفانی ست
در ساحل چشمم آسمان بارانی ست
از رنج زمانه روح ، در خسته تنم
دیگر قلمم همسفرِ راهم نیست
آن نغمه زنِ مستِ سحرگاهم نیست
افتاده به کُنجِ دفترم افسرده
بر مُلکِ دل افسوس که او شاهم نیست
در ساحل چشمم آسمان بارانی ست
از رنج زمانه روح ، در خسته تنم
دیگر قلمم همسفرِ راهم نیست
آن نغمه زنِ مستِ سحرگاهم نیست
افتاده به کُنجِ دفترم افسرده
بر مُلکِ دل افسوس که او شاهم نیست
۱۰.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱