دومین روز آذرماه پاییزی آمد و من در دفتر خاطراتم از تو نو
دومین روز آذرماه پاییزی آمد و من در دفتر خاطراتم از #تو نوشتم...
و نامت را بر صفحه ی قلبم به یادگار گذاشتم تا یادم نرود روزی مهربانی داشتم که انیس تمام لحظه هایم بوده...
محبوبی که ناگفته هایم را از نگاهم میخواند
و از دل نگفته ام، حرف هایم را...
راستی... تو از کدامین دیار آمدی و یار دیرینه ی قلبم شده ای و همنشین دل بینوایم...؟!
همه چیز و همه کسم...
همدل و همراز قصه های ناتمام قلبم شدی
شبی که به خوابم آمدی، غریبانه دستم را در دست مهربانت بر قلب پاکت فشردی و سینه ات را سرزمین من خواندی...
و بی آنکه ببینمت، در چشمانم جای گرفتی و قلبم همدل قلب پاکت شد...
دستهایم در گرمی دستانت جان گرفت
و من دیوانه وار، لیلیِ قلب مجنونت شدم...
و چقدر دلم قصه های ناتمام با تو بودن را بلد شده است
راستی تا یادم نرفته بگذار صدایت کنم، بگذار بخوانمت به نام نامی خداوند یکتا که تو را برای لحظه ای خلق کرد که من وجود خدا را در وجود تو بیابم
تمام لحظه های با تو بودن را می ستایم
مهربان ترینم
و نامت را بر صفحه ی قلبم به یادگار گذاشتم تا یادم نرود روزی مهربانی داشتم که انیس تمام لحظه هایم بوده...
محبوبی که ناگفته هایم را از نگاهم میخواند
و از دل نگفته ام، حرف هایم را...
راستی... تو از کدامین دیار آمدی و یار دیرینه ی قلبم شده ای و همنشین دل بینوایم...؟!
همه چیز و همه کسم...
همدل و همراز قصه های ناتمام قلبم شدی
شبی که به خوابم آمدی، غریبانه دستم را در دست مهربانت بر قلب پاکت فشردی و سینه ات را سرزمین من خواندی...
و بی آنکه ببینمت، در چشمانم جای گرفتی و قلبم همدل قلب پاکت شد...
دستهایم در گرمی دستانت جان گرفت
و من دیوانه وار، لیلیِ قلب مجنونت شدم...
و چقدر دلم قصه های ناتمام با تو بودن را بلد شده است
راستی تا یادم نرفته بگذار صدایت کنم، بگذار بخوانمت به نام نامی خداوند یکتا که تو را برای لحظه ای خلق کرد که من وجود خدا را در وجود تو بیابم
تمام لحظه های با تو بودن را می ستایم
مهربان ترینم
۶۹.۹k
۰۲ آذر ۱۴۰۰