حوس عشق پارت ۶۲
از زبون خودم
دیگه خوابیدیم صبح از خواب بیدار شدم چشمامو که باز کردم چشمم به چهره کیوت جونگ کوک بود که خواب بود لپشو بوسیدم و رفتم لباسمو عوض کردم یه لباس دکمه دار سفید بود که آستیناش یکم گشاد بود با شلوار لی مشکی پوشیدم و بلیزمو دادم تو شلوارم و یه کوچولو تاش کردم و رفتم بیرون از اتاق صبحونه رو آماده کردم یهو دیدم در دسشویی باز شد دیدم جیمین از توش اومد بیرون سه متر پریدم رو هوا استغفرالله 😐جیمین:آه میرا من:هوم صبح بخیر جیمین:تو کی برگشتی یعنی اومدی خونه من:دیشب اومدم بعد اومد نزدیکم دستمو گرفت چرخوندم(😐😂😂😂😂😂الان به جونگ کوک میگم راوی:جونگ کوکککککک😲😂😂😂) جیمین:دیوونه نگاش کن شدی چوب کبریت (آقا 😐😂😂) بعد ول کرد جیمین:باز خوبه برگشتی دلمون برات تنگ شده بود بعد اومد بغلم کرد چشمم به جونگ کوک خورد که به کنار در اتاق چسبیده دست به سینه و با نگاهی خشن نگاه میکنه بعد یواشکی اومد سمت جیمین بهم گفت ساکت شم اومد نزدیک تر قشنگ یک متر با جیمین فاصله داشت جوری که به صورت جونگ کوک برخورد میکرد(اوه اوه به صورت خشن جونگ کوک 😐😂😂🤣🤣😂) بعد جیمین ولم کرد برگشت یهو با صورت جونگ کوک برخورد کرد سه متر هیچ ۱۰ متر پرید رو هوا 😐😂 (اینجا جونگ کوکم قدش بلنده جیمینم تا نوک دماغش بود 😐😂😂🤣🤣😂) جیمین:جوجوجونگ کوک کوک:جیمین شی کی بهت اجازه داد میرارو بغل کنی بعد دستشو برد طرف یقه جیمین یهو گرفت کشیدش کوک:کی بهت اجازه داد جیمین:هوی یقرو ول کن مرتیکه مگه طلب کاری کوک:بزنم با مشت صورتتو زاویه دار کنم جیمین:هوی من دوسال ازت بزرگترم خیر سرم کوک:الان سن مهم نیست مسئله ناموصه میفهمیییی😬(ناموص😐😂😂😂😂) بعد منم وارد شدم رفتم ما بینشون من:دعوا نکنید یهو پریدن بهم کوک و جیمین:تو دخالت نکن قشنگ هماهنگ گفتن من:هی فکر کنم الان موضوع منم☺ کوک:نخیر موضوع ناموصه(باید بدونیم جونگ کوک با کلمه عشق گفتن میرا همیشه رام میشه😐😂🤣😂) من:اون فقط بغل کرد جونگ کوک کوک:ولی من گفته بودم تو مال منی من:جونگ کوک جیمین مثل برادرم میمونه منم دوسش دارم جیمین:ههههه 😏 کوک:زهرمار 😐 من:یقشو ول کن کوک:نه من:جونگ کوک ول کن جیمین:ول کن کوک:نه نمیکنم توضیح بده چرااااااااا میرااااا رووو بغل کردی جیمینو تکون میداد عقب جلوش میکرد جیمین:گفتممم فقط دلم براش تنگ شده بود من:عشقم کوک:جانم عشقم من:ولش کن کوک:باشه عشقم بعد ولش کرد و اومد سمتم خوب خوابیدی شب من:آره خیلی خوب بود کوک:جیمین شی الان برو از اینجا جیمین:خیله خوب بعد جیمین رفت جونگ کوک اومد سمتم(گفتم رام میشه😐😂😂😂🤣) منو گرفت تو بغلش بعد لپمو بوسید
دیگه خوابیدیم صبح از خواب بیدار شدم چشمامو که باز کردم چشمم به چهره کیوت جونگ کوک بود که خواب بود لپشو بوسیدم و رفتم لباسمو عوض کردم یه لباس دکمه دار سفید بود که آستیناش یکم گشاد بود با شلوار لی مشکی پوشیدم و بلیزمو دادم تو شلوارم و یه کوچولو تاش کردم و رفتم بیرون از اتاق صبحونه رو آماده کردم یهو دیدم در دسشویی باز شد دیدم جیمین از توش اومد بیرون سه متر پریدم رو هوا استغفرالله 😐جیمین:آه میرا من:هوم صبح بخیر جیمین:تو کی برگشتی یعنی اومدی خونه من:دیشب اومدم بعد اومد نزدیکم دستمو گرفت چرخوندم(😐😂😂😂😂😂الان به جونگ کوک میگم راوی:جونگ کوکککککک😲😂😂😂) جیمین:دیوونه نگاش کن شدی چوب کبریت (آقا 😐😂😂) بعد ول کرد جیمین:باز خوبه برگشتی دلمون برات تنگ شده بود بعد اومد بغلم کرد چشمم به جونگ کوک خورد که به کنار در اتاق چسبیده دست به سینه و با نگاهی خشن نگاه میکنه بعد یواشکی اومد سمت جیمین بهم گفت ساکت شم اومد نزدیک تر قشنگ یک متر با جیمین فاصله داشت جوری که به صورت جونگ کوک برخورد میکرد(اوه اوه به صورت خشن جونگ کوک 😐😂😂🤣🤣😂) بعد جیمین ولم کرد برگشت یهو با صورت جونگ کوک برخورد کرد سه متر هیچ ۱۰ متر پرید رو هوا 😐😂 (اینجا جونگ کوکم قدش بلنده جیمینم تا نوک دماغش بود 😐😂😂🤣🤣😂) جیمین:جوجوجونگ کوک کوک:جیمین شی کی بهت اجازه داد میرارو بغل کنی بعد دستشو برد طرف یقه جیمین یهو گرفت کشیدش کوک:کی بهت اجازه داد جیمین:هوی یقرو ول کن مرتیکه مگه طلب کاری کوک:بزنم با مشت صورتتو زاویه دار کنم جیمین:هوی من دوسال ازت بزرگترم خیر سرم کوک:الان سن مهم نیست مسئله ناموصه میفهمیییی😬(ناموص😐😂😂😂😂) بعد منم وارد شدم رفتم ما بینشون من:دعوا نکنید یهو پریدن بهم کوک و جیمین:تو دخالت نکن قشنگ هماهنگ گفتن من:هی فکر کنم الان موضوع منم☺ کوک:نخیر موضوع ناموصه(باید بدونیم جونگ کوک با کلمه عشق گفتن میرا همیشه رام میشه😐😂🤣😂) من:اون فقط بغل کرد جونگ کوک کوک:ولی من گفته بودم تو مال منی من:جونگ کوک جیمین مثل برادرم میمونه منم دوسش دارم جیمین:ههههه 😏 کوک:زهرمار 😐 من:یقشو ول کن کوک:نه من:جونگ کوک ول کن جیمین:ول کن کوک:نه نمیکنم توضیح بده چرااااااااا میرااااا رووو بغل کردی جیمینو تکون میداد عقب جلوش میکرد جیمین:گفتممم فقط دلم براش تنگ شده بود من:عشقم کوک:جانم عشقم من:ولش کن کوک:باشه عشقم بعد ولش کرد و اومد سمتم خوب خوابیدی شب من:آره خیلی خوب بود کوک:جیمین شی الان برو از اینجا جیمین:خیله خوب بعد جیمین رفت جونگ کوک اومد سمتم(گفتم رام میشه😐😂😂😂🤣) منو گرفت تو بغلش بعد لپمو بوسید
۵۴.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.