خان زاده پارت ۱۷
#طاها
رفتم تو مغازه و گوشی رو تحویل گرفتم و اومدم بیرون
& بیا
_ نمیگیرم
& ببین بچه بازی در نیار دیگه
_ قرار بود ساده باشه
& من دوس داشتم اینو بگیرم بحث هم نکن بگیر بریم
_ مرسی
& ببین من دوس ندارم کسی تو خونه ای من سختش باشه من اربابت نیستم که
_ مرسی
& اینهمه مرسی مرسی اهم نکن بریم پیش بچه ها
راه افتادیم به سمت رستوران و بعد از چند دقیقه رسیدیم و رفتیم تو
سپهر دست تکون داد و رفتیم نشستیم
● خب کارتون رو انجام دادید
& اره دیگه
= خب جی میخورید طاها رها خانم
& مال من پاستا بگیرید
□ داداش جوری میگی واسه من پاستا بگیرید که انگار ما باید بریم بگیریم
○ تو چی رها؟؟
_ اممم منم دوس دارم پاستا رو امتحان کنم
= اوکی
گارسون اومد سفارش دادیم و تا غذا رو بیارن طول کشید
#رها
بچه ها میگفتن و میخندیدن و با من خیلی راحت بودن و این باعث شده بود بهم خوش بگذره
گوشی طاها زنگ خورد بلند شد از پشت میز و با فاصله ۱ متر از ما جواب تلفنشو داد
#طاها
& بله بابا
- ی سلامی ی علیکی پسر
& سلام
- چه عجب
& کاری داشتی
- کجایی
& با بچه ها اومدیم بیرون
_ من دارم میرم سفر
از خوشحالی بال در اوردم
& کجا؟؟
- نکه برات مهمه
& ن نیس کاری نداری
- دیگه سفارش نکنم طاها خانواده بهمنی رو سر به زیر نکن
& خدافظ
گوشی رو قطع کردم و رفتم پیش بچه ها
□ کی بود داداش
& ی خبر خوب بهم رسید
= چه خبر خوبی؟؟
& بابام داره میره
□ اع کجا
& ی سفر
= ایول پس ما امشب اونجاییم
& اتفاقا میخواستم بگم همه اونجا امشب
رفتم تو مغازه و گوشی رو تحویل گرفتم و اومدم بیرون
& بیا
_ نمیگیرم
& ببین بچه بازی در نیار دیگه
_ قرار بود ساده باشه
& من دوس داشتم اینو بگیرم بحث هم نکن بگیر بریم
_ مرسی
& ببین من دوس ندارم کسی تو خونه ای من سختش باشه من اربابت نیستم که
_ مرسی
& اینهمه مرسی مرسی اهم نکن بریم پیش بچه ها
راه افتادیم به سمت رستوران و بعد از چند دقیقه رسیدیم و رفتیم تو
سپهر دست تکون داد و رفتیم نشستیم
● خب کارتون رو انجام دادید
& اره دیگه
= خب جی میخورید طاها رها خانم
& مال من پاستا بگیرید
□ داداش جوری میگی واسه من پاستا بگیرید که انگار ما باید بریم بگیریم
○ تو چی رها؟؟
_ اممم منم دوس دارم پاستا رو امتحان کنم
= اوکی
گارسون اومد سفارش دادیم و تا غذا رو بیارن طول کشید
#رها
بچه ها میگفتن و میخندیدن و با من خیلی راحت بودن و این باعث شده بود بهم خوش بگذره
گوشی طاها زنگ خورد بلند شد از پشت میز و با فاصله ۱ متر از ما جواب تلفنشو داد
#طاها
& بله بابا
- ی سلامی ی علیکی پسر
& سلام
- چه عجب
& کاری داشتی
- کجایی
& با بچه ها اومدیم بیرون
_ من دارم میرم سفر
از خوشحالی بال در اوردم
& کجا؟؟
- نکه برات مهمه
& ن نیس کاری نداری
- دیگه سفارش نکنم طاها خانواده بهمنی رو سر به زیر نکن
& خدافظ
گوشی رو قطع کردم و رفتم پیش بچه ها
□ کی بود داداش
& ی خبر خوب بهم رسید
= چه خبر خوبی؟؟
& بابام داره میره
□ اع کجا
& ی سفر
= ایول پس ما امشب اونجاییم
& اتفاقا میخواستم بگم همه اونجا امشب
۱۷.۵k
۱۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.