تا تو مشهورشوی

تا تو مشهورشوی
به امیدی که بیائی نگرانت بودم
پیشتاز همهٔ منتظرانت بودم

تا تو مشهور شوی نام ونشانم گم شد
سالها عاشق بی نام ونشانت بودم

زیستن بی توعجب نیست که ناممکن بود
باهمه هستی خودبسته به جانت بودم

در امان از تو کسی نیست بجز دربر تو
بی سبب نیست که جویای امانت بودم

بی خبر جلوه نمودن به صلاح من بود
باخبر از همه اسرار نهانت بودم

در همه حال یکی بود کلام من وتو
آنچنان بود که گوئی تو زبانت بودم

سرفرازم که پیام تو به عشاق رسید
خسته هرگز نشدم نامه رسانت بودم

هرچه دل جز دل اوسوخت برایت دل من
که من زار غمین مرثیه خوانت بودم

لحظه ای خاطرم از سوی تو آسوده نبود
که دراندیشهٔ ایام خزانت بودم

کسب وکار تو نیفتاد زرونق واعظ
منتظر تا که شود بسته دکانت بودم

بر نیامد‌ به خلاف تو زمحمد کاری
هرچه در ذهن تو گنجید همانت بودم 🌼🌸