برون شو ای غم ازسینه که لطف یار میآید

برون شو ای غم ازسینه که لطف یار می‌آید
تو هم ای دل زمن گم شو که آن دلدار می‌آید


نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او
مرا از فرط عشق او ز شادی عار می‌آید


#مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار می‌آید


برو ای شکر کاین نعمت ز حد شکر بیرون شد
نخواهم صبر گر چه او گهی هم کار می‌آید


روید ای جمله صورت‌ها که صورت‌های نو آمد
علم هاتان نگون گردد که آن بسیار می‌آید


در و دیوار این سینه همی‌درد ز انبوهی
که اندر در نمی‌گنجد پس از دیوار می‌آید


 #مولانای_جان
دیدگاه ها (۲)

پیرمردی تو حرم به جوانی گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه بخوان...

ای #چشمه نور انشعاباتت کو؟ای خانه ات آباد خراباتت کو؟در شهر ...

سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری استکه این شگفت ترین نوع خویش...

"#انسان".پرنده ای از خاک برخاستبر درختی نشست...چقدر حقیر است...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط