بازمانده
بازمانده
P⁵
____
جونگکوک:میدونین دیگه که ترسناک تر مُردهها هم اون بیرون هستن،مث خودمون،ولی وحشیتر از مُردهها،پس نمیخوام فقط دفاع درمقابل مردههارو بلد بشین،تو هر شرایط باید بیتونین از پسخودتون بربیاین.
هانول:ولی مربی خودتون میدونین،یوری تازه اومده،ممکنه برای اولین تمرینش سخت باشه!
یوری:من میتونم انجامش بدم.
جونگکوک:خوبه،پس همه سرجای خود،شروع
با اینکه واسه اولین تمرین سخت بود که بخوام با کسی درگیر بشم،ولی نمیخواستم فکر کنن میترسم،به گفته،مربی جئون، وحشیتر از مردهها هم اون بیرون وجود داره،و مطمئنم هیچکی نمیخواد به دستا اونا بمیره.
ضربه مشت که به صورتم خورد منو از افکارم بیرون کشید،دستم به گوشه لبم زدم و با دیدن خون،نتونستم آروم بگيرم و مشت دوم رو من تو صورت هانول خوابوندم،با اینکه منتظر همچون واکنشِ ازم نبود جا خورد،و چند ثانیهای طول کشید تا به خود بیاد.
جونگکوک:کافیه،بازی خوبی بود،ولی به یهسری نکات توجه نشد،اول اینکه یوری،طرز ایستادن،و مشت زدنت اشتباهه،هانول،هيچوقت از واکنش که بهت نشون میدن جا نخور،همیشه منتظر یه حمله غیر منتظره باش،این قانون بازیه بزن و بخور،ولی فراموش نکن،همه چیز غیر قابل پیشبینیست.
جئون همه حرفاش رو با قاطعیت به زبون آورد و با اشاره به هانول فهموند که باهاش جا عوض کنه.
جونگکوک:یوری،ازت انتظار بیشتری دارم.
چشمام رو بستم و نفس عمیق کشیدم، این برای اولین تمرین زیادی بود،نباید اینجوری شروع میشد
جونگکوک:شروع سخت،پایان خوبی به همراه داره یوری،اگه خوب پیش بری میتونی یکی از ماها بشی و اگه جا بزنی یکی از اون هیولاها،الانم هرکدوم رو میخوای انتخاب به دست خودته!
اون درست میگفت،با اینکه ¹سال میگذشت ولی اون هیولاها هرروز بیشتر میشدن،انگار اونا هم تولیدنسل داشتن،این ¹سال،رو با ناامیدی گذرونده بودم،و زمانیکه جمعیت زیادی از اون هیولاها رو میدیدم تنها عملکردی که میتونستم مقابل حمله اونا داشته باشم،فرار به ناکجاآباد بود.
جونگکوک:یوری آمادهای؟
یوری:بله مربی.
جونگکوک:یچیزی رو یادت باشه،باید به نقاط حساس ضربه بزنی،اینجوری میتونی واست وقت بیخری و زودتر از دست طرف خلاص بشی.
یوری:بله.
وارد میدان بازی شدم،جایی که باید میزدم و میخوردم،نباید شکست میخوردم و نباید جا میزدم،تو این دنیا فعلی باید یه هیولا باشی تا جون سالم به درببری.
مربی اولین ضربه رو به صورتم میزد که جا خالی دادم ولی حرکاتش غیرقابل پیشبینی بود زمانیکه حواسم به حمله دومش نبود مشت محکماش تو شکمم فرو رفت .
درد بدی رو حس کردم و خم شد و دستام رو روی شکمم گذاشتم.
مربی با دیدن حالم از حرکت ایستاد دستکش بوکس رو از دستش خارج کرد و به سمت در زیرزمین برای ترک کردن زیرزمین رفت.
جونگکوک:تو خیلی ضعیفی،باورم نمیشه با کدوم مهارتت تا الان زنده موندی.
تموم شدن حرفش برابر با بستن در بود،با خارج شدنش پاهام ست شد و روی دو زانو افتادم زمین.
یوری:لعنتتتت(داد)من ضعیف نیستممم(عربده)
هانول:هعی یوری چیزی نیست،معلومه که تو ضعیف نیستی اینو همه میدونه.
یوری:نمیدونه هیچکی نمیدونه،بههمه تون ثابت میکنم،من ضعیف نیستم.(نهایت عصبانیت)
هانول با دیدن عصبانیت ازکنار بلند شد و شونهی بالا انداخت و اونم به دنبال مربی اتاق رو ترک کرد.
مدتی تو همون حالتم موندم و بعد از آروم شدنم بلند شدم.
غلط املایی بود معذرت 💖
P⁵
____
جونگکوک:میدونین دیگه که ترسناک تر مُردهها هم اون بیرون هستن،مث خودمون،ولی وحشیتر از مُردهها،پس نمیخوام فقط دفاع درمقابل مردههارو بلد بشین،تو هر شرایط باید بیتونین از پسخودتون بربیاین.
هانول:ولی مربی خودتون میدونین،یوری تازه اومده،ممکنه برای اولین تمرینش سخت باشه!
یوری:من میتونم انجامش بدم.
جونگکوک:خوبه،پس همه سرجای خود،شروع
با اینکه واسه اولین تمرین سخت بود که بخوام با کسی درگیر بشم،ولی نمیخواستم فکر کنن میترسم،به گفته،مربی جئون، وحشیتر از مردهها هم اون بیرون وجود داره،و مطمئنم هیچکی نمیخواد به دستا اونا بمیره.
ضربه مشت که به صورتم خورد منو از افکارم بیرون کشید،دستم به گوشه لبم زدم و با دیدن خون،نتونستم آروم بگيرم و مشت دوم رو من تو صورت هانول خوابوندم،با اینکه منتظر همچون واکنشِ ازم نبود جا خورد،و چند ثانیهای طول کشید تا به خود بیاد.
جونگکوک:کافیه،بازی خوبی بود،ولی به یهسری نکات توجه نشد،اول اینکه یوری،طرز ایستادن،و مشت زدنت اشتباهه،هانول،هيچوقت از واکنش که بهت نشون میدن جا نخور،همیشه منتظر یه حمله غیر منتظره باش،این قانون بازیه بزن و بخور،ولی فراموش نکن،همه چیز غیر قابل پیشبینیست.
جئون همه حرفاش رو با قاطعیت به زبون آورد و با اشاره به هانول فهموند که باهاش جا عوض کنه.
جونگکوک:یوری،ازت انتظار بیشتری دارم.
چشمام رو بستم و نفس عمیق کشیدم، این برای اولین تمرین زیادی بود،نباید اینجوری شروع میشد
جونگکوک:شروع سخت،پایان خوبی به همراه داره یوری،اگه خوب پیش بری میتونی یکی از ماها بشی و اگه جا بزنی یکی از اون هیولاها،الانم هرکدوم رو میخوای انتخاب به دست خودته!
اون درست میگفت،با اینکه ¹سال میگذشت ولی اون هیولاها هرروز بیشتر میشدن،انگار اونا هم تولیدنسل داشتن،این ¹سال،رو با ناامیدی گذرونده بودم،و زمانیکه جمعیت زیادی از اون هیولاها رو میدیدم تنها عملکردی که میتونستم مقابل حمله اونا داشته باشم،فرار به ناکجاآباد بود.
جونگکوک:یوری آمادهای؟
یوری:بله مربی.
جونگکوک:یچیزی رو یادت باشه،باید به نقاط حساس ضربه بزنی،اینجوری میتونی واست وقت بیخری و زودتر از دست طرف خلاص بشی.
یوری:بله.
وارد میدان بازی شدم،جایی که باید میزدم و میخوردم،نباید شکست میخوردم و نباید جا میزدم،تو این دنیا فعلی باید یه هیولا باشی تا جون سالم به درببری.
مربی اولین ضربه رو به صورتم میزد که جا خالی دادم ولی حرکاتش غیرقابل پیشبینی بود زمانیکه حواسم به حمله دومش نبود مشت محکماش تو شکمم فرو رفت .
درد بدی رو حس کردم و خم شد و دستام رو روی شکمم گذاشتم.
مربی با دیدن حالم از حرکت ایستاد دستکش بوکس رو از دستش خارج کرد و به سمت در زیرزمین برای ترک کردن زیرزمین رفت.
جونگکوک:تو خیلی ضعیفی،باورم نمیشه با کدوم مهارتت تا الان زنده موندی.
تموم شدن حرفش برابر با بستن در بود،با خارج شدنش پاهام ست شد و روی دو زانو افتادم زمین.
یوری:لعنتتتت(داد)من ضعیف نیستممم(عربده)
هانول:هعی یوری چیزی نیست،معلومه که تو ضعیف نیستی اینو همه میدونه.
یوری:نمیدونه هیچکی نمیدونه،بههمه تون ثابت میکنم،من ضعیف نیستم.(نهایت عصبانیت)
هانول با دیدن عصبانیت ازکنار بلند شد و شونهی بالا انداخت و اونم به دنبال مربی اتاق رو ترک کرد.
مدتی تو همون حالتم موندم و بعد از آروم شدنم بلند شدم.
غلط املایی بود معذرت 💖
۱۳۵
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.