🌷 شهید محمد علی رهنمون
🌷 #شهید #محمد_علی_رهنمون
بیمارستان غلغله بود. تختها که پر بود هیچ، کلی مجروح هم روی زمین خوابیده بودند. دکتر هی می دوید این ور و آن ور؛ سراغ این مریض، سراغ آن مریض. بعضی ناله می کردند. بعضی داد می زدند، حتی بد و بیراه می گفتند، ولی دکتر اصلا محل نمی گذاشت. به ترتیب اولویت به همه می رسید. نه ناراحت می شد، نه عصبی، نه حتی چیزی می گفت.
به نقل از #کتاب_یادگاران
#طوفان_الاقصی
#قاسم_بن_الحسن
کانال#شهدا۰۱۲۰🦋 ⃟꯭ 🦋░꯭𓂃 ִ
بیمارستان غلغله بود. تختها که پر بود هیچ، کلی مجروح هم روی زمین خوابیده بودند. دکتر هی می دوید این ور و آن ور؛ سراغ این مریض، سراغ آن مریض. بعضی ناله می کردند. بعضی داد می زدند، حتی بد و بیراه می گفتند، ولی دکتر اصلا محل نمی گذاشت. به ترتیب اولویت به همه می رسید. نه ناراحت می شد، نه عصبی، نه حتی چیزی می گفت.
به نقل از #کتاب_یادگاران
#طوفان_الاقصی
#قاسم_بن_الحسن
کانال#شهدا۰۱۲۰🦋 ⃟꯭ 🦋░꯭𓂃 ִ
۱.۰k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.