نشسته بودیم داخل مقر. یک اسلحه از شب قبل مسلح مانده بود. دست...

علی خواب دیده بود #شهید می‌شود. صبح که بیدار شد حال هوای عج...

شب مصطفی آمد دنبالم. دستم را گرفت، برد بیرون خوابگاه. روبروی...

#هم_قدم_باشهدا» #شهید_مصطفی_ردانی_پور «- میخوام وصیت کنم. دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط