پری ماهم! کمی بنشین، برایت حرفها دارم
پری ماهم! کمی بنشین، برایت حرفها دارم
که از یلدایِ هر شب، با تو بودن را طلبکارم
نمی دانی چه احساسِ بدی دارد نگفتنها
که من هم مثلِ مردابی، به خود مرگی گرفتارم
تصور کن چه زجری می کشم وقتی که می بینم
شبیهِ عکس لبخندت، اسیرِ قاب و دیوارم
بیا بنشین که من آتشفشانی سرد و خاموشم
درونم شعله ها دارم ولی سبز است رخسارم
نوشتی رویِ شنها ... "آرشم ، من عاشقت هستم"
نمی گویی که من با دیدنش بی وقفه می بارم؟
تو می دانی و آن دریایِ آبی پوشِ عاشق کُش
که من آغوشِ گرمت را به آغوشم بدهکارم
سکوتت را نمیفهمم، بگو تا پس نیفتادم
منم مرغی که جا ماندم به وقتِ کوچِ دلدارم
دلم بی ترسِ از مردم، تو را میخواهد از دنیا
تو تنها راهِ درمانی ، برایِ روحِ بیمارم
صدایت بند بندم را به چالش میکشد هر بار
بدان هم صحبتی با عکس هایت داده آزارم
رهایی بی تو یعنی در اسارت بودنم هر شب
ندایی گفته با من، از رهایی دست بردارم
نفس بالا نمی آید، گمانم باز هم شب شد
منم عاشق ترین باغی که دور از گل، خود آزارم
فقط یادت بماند زیرِ باران یادِ من باشی
تو را هر جا که هستی مثلِ باران دوستت دارم
#آرش_مهدی_پور
که از یلدایِ هر شب، با تو بودن را طلبکارم
نمی دانی چه احساسِ بدی دارد نگفتنها
که من هم مثلِ مردابی، به خود مرگی گرفتارم
تصور کن چه زجری می کشم وقتی که می بینم
شبیهِ عکس لبخندت، اسیرِ قاب و دیوارم
بیا بنشین که من آتشفشانی سرد و خاموشم
درونم شعله ها دارم ولی سبز است رخسارم
نوشتی رویِ شنها ... "آرشم ، من عاشقت هستم"
نمی گویی که من با دیدنش بی وقفه می بارم؟
تو می دانی و آن دریایِ آبی پوشِ عاشق کُش
که من آغوشِ گرمت را به آغوشم بدهکارم
سکوتت را نمیفهمم، بگو تا پس نیفتادم
منم مرغی که جا ماندم به وقتِ کوچِ دلدارم
دلم بی ترسِ از مردم، تو را میخواهد از دنیا
تو تنها راهِ درمانی ، برایِ روحِ بیمارم
صدایت بند بندم را به چالش میکشد هر بار
بدان هم صحبتی با عکس هایت داده آزارم
رهایی بی تو یعنی در اسارت بودنم هر شب
ندایی گفته با من، از رهایی دست بردارم
نفس بالا نمی آید، گمانم باز هم شب شد
منم عاشق ترین باغی که دور از گل، خود آزارم
فقط یادت بماند زیرِ باران یادِ من باشی
تو را هر جا که هستی مثلِ باران دوستت دارم
#آرش_مهدی_پور
۱.۷k
۰۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.