داستان مش غلوم وماهواره . .
داستان مش غلوم وماهواره . . . مش غلوم هم عاقبت شد اهل دیش/
آنتنی بگذاشت در ایوان خویش/
تا زند گشتی در این کانال ها/
فیلم ها و همچنین سریال ها/
بالشی بر پشت و ریموتش به دست/
صبح تا شب پای تی وی می نشست/
فیلم ها بر روی او تاثیر کرد/
کم کمک رفتار او تغییر کرد/
هر زمان می دید از آن تیپ ها/
شکوه سر می داد و می گفت: ای خدا/
از چه رو یارم فشن اندام نیست/
یعنی آن چیزی که من می خوام نیست/
همسری تیپیک تر باید گرفت/
یک کمر باریک تر باید گرفت/
در پی این عزم و تصمیم، آن خپل/
بر سبیل و موی خود مالید ژل/
رفت و یار خوش ادایی تور کرد/
دلبر بالا بلایی جور کرد/
چند وقتی روزگارش خوب بود/
چونکه یارش ظاهرا مطلوب بود/
یار هم از او سواری می گرفت/
بسته بسته ده هزاری می گرفت/
بی مهابا خرج می کرد آن بشر/
تا شود از دیگران خوش تیپ تر/
مش غلوم وضعش یه هو ناجور شد/
زرت او یکباره بد قمصور شد/
یار، آهنگ جدایی ساز کرد/
نغمه های بی وفایی ساز کرد/
طالب مهریه اش شد ناگهان/
مش غلوم بر کله و بر سر زنان/
تا که از این غصه و اندوه و درد/
طبق اسناد پزشکی سکتـــــــه کرد/
چون که بیرون آمد از حال کما/
گفت پایین آورید این دیش را/
چون که این سریال ها یک دام بود/
تشت رسوایی من بر بام بود/
گند زد یار فشن بر هیکلم/
ای به قربان عیال اولم/
ای فدای وزن و هم پهنای او/
جنگل پر پشت ابروهای او/
ای فدای موی مش نادیده اش/
چشم های سایه نامالیده اش/
هر کجا باشد صدایش می کنم/
بعد از این جان را فدایش می کنم/
آنتنی بگذاشت در ایوان خویش/
تا زند گشتی در این کانال ها/
فیلم ها و همچنین سریال ها/
بالشی بر پشت و ریموتش به دست/
صبح تا شب پای تی وی می نشست/
فیلم ها بر روی او تاثیر کرد/
کم کمک رفتار او تغییر کرد/
هر زمان می دید از آن تیپ ها/
شکوه سر می داد و می گفت: ای خدا/
از چه رو یارم فشن اندام نیست/
یعنی آن چیزی که من می خوام نیست/
همسری تیپیک تر باید گرفت/
یک کمر باریک تر باید گرفت/
در پی این عزم و تصمیم، آن خپل/
بر سبیل و موی خود مالید ژل/
رفت و یار خوش ادایی تور کرد/
دلبر بالا بلایی جور کرد/
چند وقتی روزگارش خوب بود/
چونکه یارش ظاهرا مطلوب بود/
یار هم از او سواری می گرفت/
بسته بسته ده هزاری می گرفت/
بی مهابا خرج می کرد آن بشر/
تا شود از دیگران خوش تیپ تر/
مش غلوم وضعش یه هو ناجور شد/
زرت او یکباره بد قمصور شد/
یار، آهنگ جدایی ساز کرد/
نغمه های بی وفایی ساز کرد/
طالب مهریه اش شد ناگهان/
مش غلوم بر کله و بر سر زنان/
تا که از این غصه و اندوه و درد/
طبق اسناد پزشکی سکتـــــــه کرد/
چون که بیرون آمد از حال کما/
گفت پایین آورید این دیش را/
چون که این سریال ها یک دام بود/
تشت رسوایی من بر بام بود/
گند زد یار فشن بر هیکلم/
ای به قربان عیال اولم/
ای فدای وزن و هم پهنای او/
جنگل پر پشت ابروهای او/
ای فدای موی مش نادیده اش/
چشم های سایه نامالیده اش/
هر کجا باشد صدایش می کنم/
بعد از این جان را فدایش می کنم/
۱.۶k
۲۳ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.