قدرت عشق Part. 38

رانگ ـ می گم نظرت چیه ژانر عاشقانه رمانتیک نگاه کنیم

هانا ـ نمی دونم برای من که فرقی نمی کنه
نگاه کن خودت چی می خوای

رانگ ـ می گم جانگ یو رو ولش کن من اصلا حوصله ی سر به سر گزاشتن جانگ یو رو ندارم چند وقت دیگه وقتی ببینه منو تو باهمیم خودش خسته می شه دمشو میزازه رو کولشو میره چون اگه بخوایم ماری کنیم برای جانگ یو هیچ مشکلی نداره

هانا ـ اگه تو اینطوری فکر می کنی باشه خوب حالا بیا بشینیم فیلم نگاه کنیم

رانگ ـ افرین الا هم بیا تو بغلم و اینطوری فیلم نگاه کنیم
بهتره

هانا ـ باشه

و هانا رفت و توی بغل رانگ نشست و باهم فیلم نگاه کردن

تا اسنکه فیلمه صحنه دار شد رانگ داشت کم کم نزدیک هانا می شد که

هانا ـ رانگ الا وقتش نیست برو اونو

رانک ـ چرا اخه

هانا ـ من امادگی ندارم

رانگ ـ خوب به من چه امادگیش رو پیدا می کنی

هانا ـ نمی شه من فردا باید برم کارگاه اگه الا کاری کنیم نمی شه که ها

رانگ ـ باشه

هانا ـ خوب نظرت چیه بریم بخوابیم

رانگ ـ اره باهات موافقم خوب بریم

هانا ـ خوب این اتاق تو هست این یکی هم مال من

رانگ ـ نه اینطوری نمی شه منو تو باید دوی یه اتاق بخوابیم

هانا ـ ما که هنوز نسبتی باهم نداریم

رانگ ـ چه ربطی داره بیا خودتو لوس نکن

هانا ـ باشه