برترین عشق پارت ۳۳
خوابوندم رو تخت (اینجا جونگ کوک چشمش به کوکه یون هی میوفته خیلی منحرف میشه و برای اینکه آمپولو بزنه زبونشو رو کون یون هی کشید😐😂😂😂😂😂🤣🤣🤣😐😂استغفرالله بعد اینکه آمپول و میزنه کونه یون هی رو گاز میگیره☺) بعد آمپول و در آورد من:دکتری خیلی بهت میادا کوک:واقعا من:اوهوم اومد طرف من کوک:یون هی شلوار تو بکش پایین من:باشه بعد شلوارمو کشیدم پایین
از زبون جونگ کوک
شلوارشو کشید پایین کونش سفید بود و صاف اینه آیینه بعد زدم تو گوشه خودم من:گوه نخور بعد دوباره چشمم افتاد کنترلمو از دست دادم زبونمو بردم جلو و لیس زدم یون هی:هی چیکار میکنی عوضی لیس میزنی من:کونت خوشمزس توله سگ یون هی:منحرف بعد آمپولشو براش زدم بعد که زدم همون موقع یه گاز از کونش گرفتم یون هی:آیییییییییی جونگ کوک ول کن بعد رفتم اونور من:من مردم براشون یون هی:بیشعور دیوونه من:آره من دیوونم کونت دیوونم کرد بعد شلوارشو کشید بالا منم رفتم لباسمو عوض کردم
از زبون خودم
همون موقع گوشیم زنگ خورد رفتم گوشیمو برداشتم دیدم بابامه من:الو بابا سلام بابا:سلام عزیزم خوبی من:خوبم بابا دلم برات تنگ شده بود بابا:منم همینطور یون هی زنگ زدم یه چیزی بهت بگم من:چی بابا:یکی از دوستای دوران مدرست هست اسمش سوجون من:همون که ازم خوشش میومد اما به چشم برادری میدیدمش بابا:آره من:خوب بابا:اومده سئول دنبال تو میگرده من:چرا دنبال من میگرده بابا:میخواد ببینت من:بابا من نمیخوام ببینمش بابا:زشته دخترم آدرستو بهش دادم فردا شب میاد پیشت من:بابا بابا:فقط میخواد ببینت من:خیله خوب ولی بابا گفته باشم این اگه بخواد منو مال خودش کنه چی یهو جونگکوک اوند جلوم آروم گفت کوک:گوه خورده😐 بابا:هیچ کاری نمیکنه من:خیله خوب بعد قطع کردم کوک:کی میخواد دوست دختر منو مال خودش کنه من:سوجون همکلاسیم که من به عنوان برادر میدیدمش اما اون ازم خوشش میومد جونگ کوک اون آدم روانیه من اونو میشناسم دختر بازیه برا خودش من ازش بدم میاد اون دست گذاشته بود رو من کوک:عشقم تا وقتی من هستم نمیزارم باهات کاری کنه تو مال منی کسی حق نداره تو روازم بگیره من:و تازه میخواد فردا بیاد کوک:اوه اوه پرروم هست نگران نباش اکه ببینه تو مال منی دیگه نگاتم نمی تونه بکنه بهشم فکر نکن بیا تو بغل خودم بعد رفتم تو بغلش دستاشو دورم حلقه کرد منم سرمو بردم تو بغلش کوک:تو مال هیچکس نمیشی تو فقط مال منی فقط مال من دستشو رو موهام و صورتم میکشید بعد خوابیدیم صبح از خواب بیدار شدم دیدم جونگ کوک بیداره و منم تو بغلش کوک:صبح بخیر همه ی نزدیگیم من:صبح توهم بخیر نفسم بعد دماغشو به دماغم وصل کرد و لبامو میبوسید پشت سرهم کوچولو میزد کوک:عمرمی نفسمی همه چیزم ماه خوشگل منی بعد خندیدم
از زبون جونگ کوک
شلوارشو کشید پایین کونش سفید بود و صاف اینه آیینه بعد زدم تو گوشه خودم من:گوه نخور بعد دوباره چشمم افتاد کنترلمو از دست دادم زبونمو بردم جلو و لیس زدم یون هی:هی چیکار میکنی عوضی لیس میزنی من:کونت خوشمزس توله سگ یون هی:منحرف بعد آمپولشو براش زدم بعد که زدم همون موقع یه گاز از کونش گرفتم یون هی:آیییییییییی جونگ کوک ول کن بعد رفتم اونور من:من مردم براشون یون هی:بیشعور دیوونه من:آره من دیوونم کونت دیوونم کرد بعد شلوارشو کشید بالا منم رفتم لباسمو عوض کردم
از زبون خودم
همون موقع گوشیم زنگ خورد رفتم گوشیمو برداشتم دیدم بابامه من:الو بابا سلام بابا:سلام عزیزم خوبی من:خوبم بابا دلم برات تنگ شده بود بابا:منم همینطور یون هی زنگ زدم یه چیزی بهت بگم من:چی بابا:یکی از دوستای دوران مدرست هست اسمش سوجون من:همون که ازم خوشش میومد اما به چشم برادری میدیدمش بابا:آره من:خوب بابا:اومده سئول دنبال تو میگرده من:چرا دنبال من میگرده بابا:میخواد ببینت من:بابا من نمیخوام ببینمش بابا:زشته دخترم آدرستو بهش دادم فردا شب میاد پیشت من:بابا بابا:فقط میخواد ببینت من:خیله خوب ولی بابا گفته باشم این اگه بخواد منو مال خودش کنه چی یهو جونگکوک اوند جلوم آروم گفت کوک:گوه خورده😐 بابا:هیچ کاری نمیکنه من:خیله خوب بعد قطع کردم کوک:کی میخواد دوست دختر منو مال خودش کنه من:سوجون همکلاسیم که من به عنوان برادر میدیدمش اما اون ازم خوشش میومد جونگ کوک اون آدم روانیه من اونو میشناسم دختر بازیه برا خودش من ازش بدم میاد اون دست گذاشته بود رو من کوک:عشقم تا وقتی من هستم نمیزارم باهات کاری کنه تو مال منی کسی حق نداره تو روازم بگیره من:و تازه میخواد فردا بیاد کوک:اوه اوه پرروم هست نگران نباش اکه ببینه تو مال منی دیگه نگاتم نمی تونه بکنه بهشم فکر نکن بیا تو بغل خودم بعد رفتم تو بغلش دستاشو دورم حلقه کرد منم سرمو بردم تو بغلش کوک:تو مال هیچکس نمیشی تو فقط مال منی فقط مال من دستشو رو موهام و صورتم میکشید بعد خوابیدیم صبح از خواب بیدار شدم دیدم جونگ کوک بیداره و منم تو بغلش کوک:صبح بخیر همه ی نزدیگیم من:صبح توهم بخیر نفسم بعد دماغشو به دماغم وصل کرد و لبامو میبوسید پشت سرهم کوچولو میزد کوک:عمرمی نفسمی همه چیزم ماه خوشگل منی بعد خندیدم
۲۱.۷k
۱۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.