خاطره ای از شهید مهدی باکری🌷
« با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرات نمیکردم کولر رو روشنکنم.
بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم.
وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟»
#شهید #شهدا #شهید_مهدی_باکری #بیت_المال #حق_الناس #حق #الله #بنده_خدا #خاطره
بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم.
وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟»
#شهید #شهدا #شهید_مهدی_باکری #بیت_المال #حق_الناس #حق #الله #بنده_خدا #خاطره
۱۴.۷k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.