رمان بند انگشتی من به قلم: آدلی
من یلدام! یلدای نیکو!
یه دختر نچرال کیوت و مهربون کوچول موچولوی چشم ابرو مشکی با چهره معصوم 18 ساله که یه شب از سر بد شانسی با یه پسر هیکلی ورزشکار 21 ساله هم رقص میشم!
منی که از جنس مذکر فراریم واسه اذیت کردن اون دست به هر کاری میزنم ولی حواسم نیست که دل و ایمونم بند اون دوتا چشم قهوه ای رنگش شده!
اینو وقتی میفهمم که پسری که بدجوری خاطر خوام بود و دوستم داشت تو جاده بین مشهد تهران تصادف میکنه...
یه دختر نچرال کیوت و مهربون کوچول موچولوی چشم ابرو مشکی با چهره معصوم 18 ساله که یه شب از سر بد شانسی با یه پسر هیکلی ورزشکار 21 ساله هم رقص میشم!
منی که از جنس مذکر فراریم واسه اذیت کردن اون دست به هر کاری میزنم ولی حواسم نیست که دل و ایمونم بند اون دوتا چشم قهوه ای رنگش شده!
اینو وقتی میفهمم که پسری که بدجوری خاطر خوام بود و دوستم داشت تو جاده بین مشهد تهران تصادف میکنه...
۳.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.