قسمت پنجم
قسمت پنجم
تمام این مدت محسن پیام ها ی پریا رو با صدای بلند برای امیر علی می خوند
می گفت :امیر ببین چی نوشته
فکر کنم کمبودی چیزی داری همین طور بهم پیام میده و دوست داره باهام آشنا شه......
امیر علی که به زور جلوی خنده ی خودش رو می گرفت گفت بی خیال مرد
جوابش رو نده دیدی درد سر شد برات
مگه نگفت متاهله .؟!!
دید ی شوهرش پیامت رو دید
شاخ شد سرت!!
محسن گفت :چه درد سری بابا
خودش هی پیام میده ولکن نیست
با این وضع توپ شون
شاید مشکلی چیزی داره پیام میده !!!!
محسن نوشت : پریا خانم
شماره تون خیلی رُوند هست
حتما کلی پول براش دادید ؟!
پریا نوشت :
❤️ نه ندادم.......
بهت گفته بودم وضع مالی خوبی داریم پدرم یکی از سهامداران اصلی اپراتور ایرانسله
این وسط چند تا شماره رُوند هم سهم ما ها شده ❤️
نوشتن این پیامک ها و ادامه بازی برای امیر علی هیجان انگیز شده بود
چون می دید شخصیت #پریا
تازه داره برای محسن شکل واقعیت به خودش می گیره
یه مدت ازاین بازی گذشته بود
که امیر علی اشتباهی
به یکی دیگه از شماره های محسن پیام داد......
❤️ سلام محسن جان کجایی ؟
دیگه حالی ازما نمی پرسی ❤️
محسن با تعجب می نویسه :
وای پریا خانم شماره منو از کجا آوردید؟؟؟
امیر علی که تازه متوجه شده بود چه گندی زده نوشت
❤️وای عزیزم مگه بهت نگفته بودم پدرم سهامدار. ایرانسله خب پرونده تمام مشترکین پیش شون هست
پس سخت نیست به دست آوردن هر چی شماره به اسم شماست ❤️
پریا به محسن گفته بو از این رابطه به کسی چیزی نگو
اما محسن. به تنها کسی که نگفته بود
خواجه حافظ شیرازی بود
که اون هم آنتن نمی داد تا بهشت
تمام این مدت محسن پیام ها ی پریا رو با صدای بلند برای امیر علی می خوند
می گفت :امیر ببین چی نوشته
فکر کنم کمبودی چیزی داری همین طور بهم پیام میده و دوست داره باهام آشنا شه......
امیر علی که به زور جلوی خنده ی خودش رو می گرفت گفت بی خیال مرد
جوابش رو نده دیدی درد سر شد برات
مگه نگفت متاهله .؟!!
دید ی شوهرش پیامت رو دید
شاخ شد سرت!!
محسن گفت :چه درد سری بابا
خودش هی پیام میده ولکن نیست
با این وضع توپ شون
شاید مشکلی چیزی داره پیام میده !!!!
محسن نوشت : پریا خانم
شماره تون خیلی رُوند هست
حتما کلی پول براش دادید ؟!
پریا نوشت :
❤️ نه ندادم.......
بهت گفته بودم وضع مالی خوبی داریم پدرم یکی از سهامداران اصلی اپراتور ایرانسله
این وسط چند تا شماره رُوند هم سهم ما ها شده ❤️
نوشتن این پیامک ها و ادامه بازی برای امیر علی هیجان انگیز شده بود
چون می دید شخصیت #پریا
تازه داره برای محسن شکل واقعیت به خودش می گیره
یه مدت ازاین بازی گذشته بود
که امیر علی اشتباهی
به یکی دیگه از شماره های محسن پیام داد......
❤️ سلام محسن جان کجایی ؟
دیگه حالی ازما نمی پرسی ❤️
محسن با تعجب می نویسه :
وای پریا خانم شماره منو از کجا آوردید؟؟؟
امیر علی که تازه متوجه شده بود چه گندی زده نوشت
❤️وای عزیزم مگه بهت نگفته بودم پدرم سهامدار. ایرانسله خب پرونده تمام مشترکین پیش شون هست
پس سخت نیست به دست آوردن هر چی شماره به اسم شماست ❤️
پریا به محسن گفته بو از این رابطه به کسی چیزی نگو
اما محسن. به تنها کسی که نگفته بود
خواجه حافظ شیرازی بود
که اون هم آنتن نمی داد تا بهشت
۶.۵k
۲۶ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.