آدم غریبانه ترین حرفهایش را به مادرش میزند...
آدم غریبانه ترین حرفهایش را به مادرش میزند...
شاید برای همین است که امروز عطر یاس در مشام باران اشکهایم پیچیده....
مادرها بو ببرند فرزندشان غم دارد زمین و زمان را بهم میریزند...
حالا فکر کن مادری باشد که مادر عالم و آدم است...
فقط آغوش گرم مادر میتواند بعضی دردها را تسکین دهد...
حالا که آمده اید و سر روی زانوهایتان گذاشته ام میتوانم سخت ترین دردها را تاب بیاورم...
تاب بیاورم تا روزگار سخت سپری شود...
حالا که امده اید بگذارید بگویم تلخ ترین حرفها را از شیرینترین محبوب شنیدم و دم برنیاوردم...
بگویم که چه رنجی دارد رفتن محرم ترین محرم انسان...
چه رنجی دارد رفتن کسی که روزگاری برایت همراه بود...
چه رنجی میکشم از چشم دوختن به صفحه سفید گوشی...
چه دردی دارد کنار بایستی و در اوج غم باشی اما دم برنیاوری چون او چنین خواست...
دردهای خودم یکطرف، فکر دردهای او یک طرف...
اصلا تمام رنجهای من فدای لبخندی که مدتهاست از چهره اش محو شده...
اما مادرجان... با درد بی خبری چه کنم؟
با رنج نبودنش چطور کنار بیایم؟
یعنی به همین سادگی میشود رفت...
بی هیچ خداحافظی و...
مادرجان... اما میخواهم دنیا نباشد اگر قرار است غم به دلش بیاید...
من هیچ...
هوای دلش را داشته باشید...
عزیزترینم را سپردم به دامان پر مهر شما...
شاید برای همین است که امروز عطر یاس در مشام باران اشکهایم پیچیده....
مادرها بو ببرند فرزندشان غم دارد زمین و زمان را بهم میریزند...
حالا فکر کن مادری باشد که مادر عالم و آدم است...
فقط آغوش گرم مادر میتواند بعضی دردها را تسکین دهد...
حالا که آمده اید و سر روی زانوهایتان گذاشته ام میتوانم سخت ترین دردها را تاب بیاورم...
تاب بیاورم تا روزگار سخت سپری شود...
حالا که امده اید بگذارید بگویم تلخ ترین حرفها را از شیرینترین محبوب شنیدم و دم برنیاوردم...
بگویم که چه رنجی دارد رفتن محرم ترین محرم انسان...
چه رنجی دارد رفتن کسی که روزگاری برایت همراه بود...
چه رنجی میکشم از چشم دوختن به صفحه سفید گوشی...
چه دردی دارد کنار بایستی و در اوج غم باشی اما دم برنیاوری چون او چنین خواست...
دردهای خودم یکطرف، فکر دردهای او یک طرف...
اصلا تمام رنجهای من فدای لبخندی که مدتهاست از چهره اش محو شده...
اما مادرجان... با درد بی خبری چه کنم؟
با رنج نبودنش چطور کنار بیایم؟
یعنی به همین سادگی میشود رفت...
بی هیچ خداحافظی و...
مادرجان... اما میخواهم دنیا نباشد اگر قرار است غم به دلش بیاید...
من هیچ...
هوای دلش را داشته باشید...
عزیزترینم را سپردم به دامان پر مهر شما...
۲.۳k
۲۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.