آمد و آتش به جانم کرد و رفت
آمد و آتش به جانم کرد و رفت
با محبت امتحانم کرد و رفت
امد و بنشست و اشوبی به پا
در میان دودمانم کرد و رفت
امد و روئی گشود و شد نهان
نام خود ورد زبانم کرد و رفت
امد و او دود شد من شعله ای
در وجود خود نهانم کرد و رفت
امد و برقی شد و جانم بسوخت
اتشین تر این بیانم کرد و رفت
امد و ائینه گردانم بشد
طوطی بی همزبانم کرد و رفت
امد و قفل از دهانم برگشود
چشمه اب روانم کرد و رفت
امد و تیری زد و شد ناپدید
همچنان صیدی ، نشانم کردو رفت
امدو چون آفتی در من فتاد
سر به سوی اسمانم کرد و رفت
با محبت امتحانم کرد و رفت
امد و بنشست و اشوبی به پا
در میان دودمانم کرد و رفت
امد و روئی گشود و شد نهان
نام خود ورد زبانم کرد و رفت
امد و او دود شد من شعله ای
در وجود خود نهانم کرد و رفت
امد و برقی شد و جانم بسوخت
اتشین تر این بیانم کرد و رفت
امد و ائینه گردانم بشد
طوطی بی همزبانم کرد و رفت
امد و قفل از دهانم برگشود
چشمه اب روانم کرد و رفت
امد و تیری زد و شد ناپدید
همچنان صیدی ، نشانم کردو رفت
امدو چون آفتی در من فتاد
سر به سوی اسمانم کرد و رفت
۱.۰k
۲۱ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.