دولت دانمارک برای افزایش جمیعت، کودک ربایی میکنه...
دولت دانمارک برای افزایش جمیعت، کودک ربایی میکنه...
(فرزندان مهاجران، طعمه ای برای جبران نرخ منفی رشد جمعیت؟)
ماجرای غمانگیز از زبان مادری ایرانی که در دانمارک زندگی میکند، در فضای مجازی منتشر شد. خانم مهسا، داستان خود را از این جا شروع میکند که برای مدت کوتاه و به دلیل شرایط کاری همسرش به دانمارک مهاجرت میکنند و پس از مدتی صاحب فرزند میشوند.
در 9 ماهگی فرزند، خانم مهسا متوجه میشود که برخی از حرکات فرزندش غیرعادی است. او پس از اینکه بیش از مدت یک سال از کادر پزشکی جوابی نمیگیرد به ایران میآید و به پزشک مراجعه میکند. پزشک احتمال میدهد که فرزند او بیماری اوتیسم داشته باشد و برای پزشکان دانمارکی نیز یک درخواست و نامه مینویسد.
آنها به دانمارک بازمیگردد و ازاینپس در خانه جدیدی مستأجر میشوند. اما متوجه میشوند که خانه دچار مشکلاتی است و طبق قاعده میبایست به شهرداری اطلاع داده تا از خانه بازدید کرده و با تشخیص شرایط نامناسب خانه، به آنها در رهن خانهای دیگر کمک کنند.
شهرداری نامناسب بودن آن خانه را تأیید میکند اما میگوید نمیتواند به آنان در رهن خانه جدید کمک کند و تنها راه کمک آنان این است که به پانسیونهایی ویژه این افراد، مراجعه کنند و در آن جا ساکن شوند. مهسا در ادامه روایت میگوید: «ما به مأموران گفتیم تا فردا صبح به آنان اطلاع میدهیم. اما با ما تماس گرفتند که یا باید به این پانسیون بیایند وگرنه فرزندتان را از شما میگیریم!
بهانه آنان نیز این بود که شما به دلیل نداشتن خانه صلاحیت نگهداری فرزند را ندارید! لذا به پانسیون رفتیم. اما محیط آنجا به شدت بد بود. افراد معتاد و نابهنجار وجود داشت. حریم خصوصی من را اصلاً رعایت نمیکردند و حتی وقتی فرزندم را به حمام میبردم وارد میشدند.
این دخالتها تشدید میشد و حتی میگفتند نباید فرزندت را به مهدکودک ببری و یا از عمد کاری میکردند که من عصبی شوم. با جستجو در اینترنت با یک وکیل آشنا شدم. او گفت که در بد مخمصهای افتادی و در اینجا میخواهند فرزندت را بگیرند، اینقدر بر روی حرکاتت تمرکز میکنند تا ایرادی در تو پیدا کنند و بهانهای برای گرفتن فرزندت باشد. بعد از چهار ماه ما میتوانستیم از آن پانسیون برویم و یکخانه مناسب نیز پیدا کردیم.
شب آخر ناگهان دو نفر از مسئولین آنجا وارد اتاق ما شدند. من لباس نداشتم و گفتم بروید بیرون لباس بپوشم و بعد داخل شوید. اما آنان گوش نمیدادند. من ناخودآگاه عصبی شدم و آنان را به بیرون هل دادم. فردا با همسرم رفتیم تا خانه را آماده کنیم و فرزندم آنجا ماند.
صبح هنگامی که مشغول آماده کردن خانه بودیم، با ما تماس گرفتند که به پانسیون بیایید. هنگامی که به آنجا رفتیم با پلیس مواجهه شدیم و آنان به علت رفتار دیشب و به بهانهی اینکه ما رفتاری خشونتآمیز داریم، بچه را گرفتند.»
فرزند خانم مهسا دو سال است که در اختیار دولت دانمارک است. دادگاههایی نیز برای بررسی این مسئله تشکیل شده است. او میگوید برای عدم صلاحیت نگهداری فرزندم تهمتهای غیرواقعی میزنند. برای مثال میگویند بچه دستش را به طرف قابلمه داغ برد و مادرش با حرکت تند و خشن دست او را دور کرد! مهسا میگوید در حقیقت، دولت دانمارک برای جبران رشد منفی جمعیت خود، فرزندان مهاجران را بهزور و به دلایل واهی از خانوادههایشان میگیرند. حال طبق قانون، این مادر میتواند تنها یک ساعت در ماه فرزندش را ملاقات کند؛ آن هم با این شرایط که او را بغل نکند و نبوسد.
ایران بَده ما عازادی نداریم🤡
زین زیندیگی عیزیدی🦖
خدایا کیا شدن فعال حقوق بشر🚬
(فرزندان مهاجران، طعمه ای برای جبران نرخ منفی رشد جمعیت؟)
ماجرای غمانگیز از زبان مادری ایرانی که در دانمارک زندگی میکند، در فضای مجازی منتشر شد. خانم مهسا، داستان خود را از این جا شروع میکند که برای مدت کوتاه و به دلیل شرایط کاری همسرش به دانمارک مهاجرت میکنند و پس از مدتی صاحب فرزند میشوند.
در 9 ماهگی فرزند، خانم مهسا متوجه میشود که برخی از حرکات فرزندش غیرعادی است. او پس از اینکه بیش از مدت یک سال از کادر پزشکی جوابی نمیگیرد به ایران میآید و به پزشک مراجعه میکند. پزشک احتمال میدهد که فرزند او بیماری اوتیسم داشته باشد و برای پزشکان دانمارکی نیز یک درخواست و نامه مینویسد.
آنها به دانمارک بازمیگردد و ازاینپس در خانه جدیدی مستأجر میشوند. اما متوجه میشوند که خانه دچار مشکلاتی است و طبق قاعده میبایست به شهرداری اطلاع داده تا از خانه بازدید کرده و با تشخیص شرایط نامناسب خانه، به آنها در رهن خانهای دیگر کمک کنند.
شهرداری نامناسب بودن آن خانه را تأیید میکند اما میگوید نمیتواند به آنان در رهن خانه جدید کمک کند و تنها راه کمک آنان این است که به پانسیونهایی ویژه این افراد، مراجعه کنند و در آن جا ساکن شوند. مهسا در ادامه روایت میگوید: «ما به مأموران گفتیم تا فردا صبح به آنان اطلاع میدهیم. اما با ما تماس گرفتند که یا باید به این پانسیون بیایند وگرنه فرزندتان را از شما میگیریم!
بهانه آنان نیز این بود که شما به دلیل نداشتن خانه صلاحیت نگهداری فرزند را ندارید! لذا به پانسیون رفتیم. اما محیط آنجا به شدت بد بود. افراد معتاد و نابهنجار وجود داشت. حریم خصوصی من را اصلاً رعایت نمیکردند و حتی وقتی فرزندم را به حمام میبردم وارد میشدند.
این دخالتها تشدید میشد و حتی میگفتند نباید فرزندت را به مهدکودک ببری و یا از عمد کاری میکردند که من عصبی شوم. با جستجو در اینترنت با یک وکیل آشنا شدم. او گفت که در بد مخمصهای افتادی و در اینجا میخواهند فرزندت را بگیرند، اینقدر بر روی حرکاتت تمرکز میکنند تا ایرادی در تو پیدا کنند و بهانهای برای گرفتن فرزندت باشد. بعد از چهار ماه ما میتوانستیم از آن پانسیون برویم و یکخانه مناسب نیز پیدا کردیم.
شب آخر ناگهان دو نفر از مسئولین آنجا وارد اتاق ما شدند. من لباس نداشتم و گفتم بروید بیرون لباس بپوشم و بعد داخل شوید. اما آنان گوش نمیدادند. من ناخودآگاه عصبی شدم و آنان را به بیرون هل دادم. فردا با همسرم رفتیم تا خانه را آماده کنیم و فرزندم آنجا ماند.
صبح هنگامی که مشغول آماده کردن خانه بودیم، با ما تماس گرفتند که به پانسیون بیایید. هنگامی که به آنجا رفتیم با پلیس مواجهه شدیم و آنان به علت رفتار دیشب و به بهانهی اینکه ما رفتاری خشونتآمیز داریم، بچه را گرفتند.»
فرزند خانم مهسا دو سال است که در اختیار دولت دانمارک است. دادگاههایی نیز برای بررسی این مسئله تشکیل شده است. او میگوید برای عدم صلاحیت نگهداری فرزندم تهمتهای غیرواقعی میزنند. برای مثال میگویند بچه دستش را به طرف قابلمه داغ برد و مادرش با حرکت تند و خشن دست او را دور کرد! مهسا میگوید در حقیقت، دولت دانمارک برای جبران رشد منفی جمعیت خود، فرزندان مهاجران را بهزور و به دلایل واهی از خانوادههایشان میگیرند. حال طبق قانون، این مادر میتواند تنها یک ساعت در ماه فرزندش را ملاقات کند؛ آن هم با این شرایط که او را بغل نکند و نبوسد.
ایران بَده ما عازادی نداریم🤡
زین زیندیگی عیزیدی🦖
خدایا کیا شدن فعال حقوق بشر🚬
۱۰.۹k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.