عاشقانه
با نگاهی آن همه آزار یادم می رود
هرچه کردی برسرم آوار یادم می رود
خوب میدانم نمیمانی برای قلبِ من
باز تا دل می کند اصرار یادم می رود
نور دیدارت که در صبحم نمایان میشود
ظلمت شبهای پر تکرار یادم می رود
چشمهایم برملا می سازد اسرارِ دلم
تاکه میخواهم کنم انکار یادم میرود
در فراقت شعرها گفتم برای چشم تو
چشمدرچشمت،همه اشعار یادم میرود
گرچه میدانم دوباره میکُنی خون بهدلم
بُگذرد تا کارِ دل از کار یادم می رود
میروی و باز حالِ من دگرگون می شود
هرچه را هم کرده ام اقرار یادم میرود
منکه یک عُمری فراموشم شده بی مهریات
باز هم در لحظهی دیدار... یادم می رود !
هرچه کردی برسرم آوار یادم می رود
خوب میدانم نمیمانی برای قلبِ من
باز تا دل می کند اصرار یادم می رود
نور دیدارت که در صبحم نمایان میشود
ظلمت شبهای پر تکرار یادم می رود
چشمهایم برملا می سازد اسرارِ دلم
تاکه میخواهم کنم انکار یادم میرود
در فراقت شعرها گفتم برای چشم تو
چشمدرچشمت،همه اشعار یادم میرود
گرچه میدانم دوباره میکُنی خون بهدلم
بُگذرد تا کارِ دل از کار یادم می رود
میروی و باز حالِ من دگرگون می شود
هرچه را هم کرده ام اقرار یادم میرود
منکه یک عُمری فراموشم شده بی مهریات
باز هم در لحظهی دیدار... یادم می رود !
۶.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.