خیمه شب بازی دهر
دلنوشته زیبای خیمه شب بازی دهر
به قلم حزین
شما میتوانید این دلنوشته زیبا را با مراجعه به سایت رمان فور دریافت کنید.
★دانلود دلنوشته خیمه شب بازی دهر★
دانلود دلنوشته خیمه شب بازی دهر
دانلود دلنوشته خیمه شب بازی دهر
★نام دلنوشته: خیمه شب بازی دهر★
★نام نویسنده: حزین★
★ژانر: اجتماعی★
★مقدمه★
گاهی احساس میکنم جهان، صحنهی نمایشیست!
و ما انسانها فقط جهت سرگرم کردن
تماشاچیاش، در حال تکاپو هستیم
لبخند دندان نمایی بر لب داریم و سلانه سلانه راه میرویم!
طوری نشان میدهیم که گویی میدانیم
برای چه چیزی زندگی میکنیم!
به عبارت دیگر، گمان میکنیم هدف داریم… با این حال
زمانش که برسد، همگی به یک نتیجه میرسیم
اینکه عروسک خیمهشب بازیای بیش نیستیم
و جهان با تکرّر زمان، هر روز به ریشمان میخندد!
★بخشی از دلنوشته★
این چه دنیاییست که گرفتارش شدهایم
در آن بیتاب شدهایم
هر روزمان شده کاغذ بازی
تقدیرمان شده خیمه شب بازی!
باز زیر گنبد کبود، یکی بود یکی نبود
غیر از کلی حسود، هیچکس نبود!
فقط تک دانه خدا بود که به فکر بندههایش نبود
ما بازیچهی دست عطار و طوطی شدهایم
کل عمرمان شده نقش بازی کردن
هیچکس پاسخگوی غمهایمان نیست
کسی به فکر زخمهایمان نیست
هر روزمان شده غم خوردن و کابوس دیدن
آهای مردمان!
کارگردان گفته به هنگام شب آسوده بخوابید
که فردا باید نقش خوشبختها را بازی کنید!
آری! باری دیگر بر صحنهی هستی گام خواهیم نهاد
برای بازی در نقشهایی تراژدی.
***
عروسکهای خیمهشب بازیای هستیم
که با نخهای نامرئی هلمان دادند
از سیاهی پشت پرده، بر روی صحنهی هستی!
نور کور کنندهای بر روی رخمان گرفته شد
نقش بازی کردیم و تماشاچی خندید
کف زد، هورا کشید و رفت
چراغها خاموش شد، همه جا تار شد
ما ماندیم و گریمی از جنس غم
ما گول خوردیم!
***
بارشی بی وقفه، از پشت پنجرهای با شیشههای مات
عامل وجود بغضهای انبوه
در پس لبخندی دوخته شده بر لبان این مردمان بی روح… نشان از این است که زندگی
جز تکان خوردن بندهایی که
ما را تلو تلو خوران میکشاند، بیش نیست!
منتها یک جای کار میلنگد
☆پیشنهاد انجمن رمان فور: رمان زمینی همرنگ دریا | *MahaN* و انتقامی دوباره کاربر انجمن رمان فور☆
#رمان#خاص#دلنوشته#انجمن#رمان_فور#عشق#اجتماعی#تکسکت ناب#رمان#رمان#رمان
به قلم حزین
شما میتوانید این دلنوشته زیبا را با مراجعه به سایت رمان فور دریافت کنید.
★دانلود دلنوشته خیمه شب بازی دهر★
دانلود دلنوشته خیمه شب بازی دهر
دانلود دلنوشته خیمه شب بازی دهر
★نام دلنوشته: خیمه شب بازی دهر★
★نام نویسنده: حزین★
★ژانر: اجتماعی★
★مقدمه★
گاهی احساس میکنم جهان، صحنهی نمایشیست!
و ما انسانها فقط جهت سرگرم کردن
تماشاچیاش، در حال تکاپو هستیم
لبخند دندان نمایی بر لب داریم و سلانه سلانه راه میرویم!
طوری نشان میدهیم که گویی میدانیم
برای چه چیزی زندگی میکنیم!
به عبارت دیگر، گمان میکنیم هدف داریم… با این حال
زمانش که برسد، همگی به یک نتیجه میرسیم
اینکه عروسک خیمهشب بازیای بیش نیستیم
و جهان با تکرّر زمان، هر روز به ریشمان میخندد!
★بخشی از دلنوشته★
این چه دنیاییست که گرفتارش شدهایم
در آن بیتاب شدهایم
هر روزمان شده کاغذ بازی
تقدیرمان شده خیمه شب بازی!
باز زیر گنبد کبود، یکی بود یکی نبود
غیر از کلی حسود، هیچکس نبود!
فقط تک دانه خدا بود که به فکر بندههایش نبود
ما بازیچهی دست عطار و طوطی شدهایم
کل عمرمان شده نقش بازی کردن
هیچکس پاسخگوی غمهایمان نیست
کسی به فکر زخمهایمان نیست
هر روزمان شده غم خوردن و کابوس دیدن
آهای مردمان!
کارگردان گفته به هنگام شب آسوده بخوابید
که فردا باید نقش خوشبختها را بازی کنید!
آری! باری دیگر بر صحنهی هستی گام خواهیم نهاد
برای بازی در نقشهایی تراژدی.
***
عروسکهای خیمهشب بازیای هستیم
که با نخهای نامرئی هلمان دادند
از سیاهی پشت پرده، بر روی صحنهی هستی!
نور کور کنندهای بر روی رخمان گرفته شد
نقش بازی کردیم و تماشاچی خندید
کف زد، هورا کشید و رفت
چراغها خاموش شد، همه جا تار شد
ما ماندیم و گریمی از جنس غم
ما گول خوردیم!
***
بارشی بی وقفه، از پشت پنجرهای با شیشههای مات
عامل وجود بغضهای انبوه
در پس لبخندی دوخته شده بر لبان این مردمان بی روح… نشان از این است که زندگی
جز تکان خوردن بندهایی که
ما را تلو تلو خوران میکشاند، بیش نیست!
منتها یک جای کار میلنگد
☆پیشنهاد انجمن رمان فور: رمان زمینی همرنگ دریا | *MahaN* و انتقامی دوباره کاربر انجمن رمان فور☆
#رمان#خاص#دلنوشته#انجمن#رمان_فور#عشق#اجتماعی#تکسکت ناب#رمان#رمان#رمان
۲.۲k
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.