جشن ایرانی
#جشن_ایرانی
همه جای ایران سرای من است ۲
در آذربادگان(آذربایجان)، یک ماهی بزرگ آراسته به خانهی نواَروسان میفرستند و در هگمتانه(همدان)، فال سوزن میگیرند. برای فال سوزن همه دور تا دور خانه مینشینند و یکی از بزرگان پیاپی چامه(شعر) میخواند و مهمانان نیز دَهنادین(به ترتیب) کنار هم نشستهاند. چامهی نخست فال نخستین کسی است که گرد خانه نشسته و چامه دوم، فال دومین تن است تا به شمار باشندگان چامه خوانده شود. در این میان دختر کوچکی به یک پارچهِ آب ندیده و نبُریده سوزن میزند.
🌹 در "چهارمحال و بختیاری"، خوردن کدو، کنجد، ماست، نان و پنیر در شب چله را مایهی فراوانی میدانند. پختن آش "کاکولی" و آش کشک که در آن کدوتنبل میریزند، آبپز کردن کدوتنبل که نماد خورشید است و پختن نان "گرده" در این استان رواگدار(رایج) است.
❤️ در استان خوزستان، برای اینکه تاریکی شب را با زایش خورشید پیوند بزنند، هیزم میسوزانند و کنار آن آجیل، انار و آبگوشت میخورند. دو داستان "پیرزن" و "غول بیابانی" که میتواند به خانهها بیاید و همه را با خود ببرد، خوانده میشود. چهارروز مانده به یلدا را چهاروچهار میگویند. در این روز پیرزنی بر بام میرفت و هیزمی را پرتاب میکرد. اگر هیزم در آب میافتاد، نشانه سرمای هوا و اگر در خشکی میافتاد، نشانهی سال گرم بود. همچنین چامهای خوانده میشد که داستان کوه رفتن "احمد و محمد" و گردآوری هیزم بود.
"احمدینمرود/ مَهمَدینم رود/ آتشی بردارم و بندازم دنیا را بزنم تَش"
✍🏼 #پریسا_امام_وردی
بیشتر بخوانید:
t.me/AdabSar/12527
t.me/AdabSar/12528
☀️🍉 @AdabSar
همه جای ایران سرای من است ۲
در آذربادگان(آذربایجان)، یک ماهی بزرگ آراسته به خانهی نواَروسان میفرستند و در هگمتانه(همدان)، فال سوزن میگیرند. برای فال سوزن همه دور تا دور خانه مینشینند و یکی از بزرگان پیاپی چامه(شعر) میخواند و مهمانان نیز دَهنادین(به ترتیب) کنار هم نشستهاند. چامهی نخست فال نخستین کسی است که گرد خانه نشسته و چامه دوم، فال دومین تن است تا به شمار باشندگان چامه خوانده شود. در این میان دختر کوچکی به یک پارچهِ آب ندیده و نبُریده سوزن میزند.
🌹 در "چهارمحال و بختیاری"، خوردن کدو، کنجد، ماست، نان و پنیر در شب چله را مایهی فراوانی میدانند. پختن آش "کاکولی" و آش کشک که در آن کدوتنبل میریزند، آبپز کردن کدوتنبل که نماد خورشید است و پختن نان "گرده" در این استان رواگدار(رایج) است.
❤️ در استان خوزستان، برای اینکه تاریکی شب را با زایش خورشید پیوند بزنند، هیزم میسوزانند و کنار آن آجیل، انار و آبگوشت میخورند. دو داستان "پیرزن" و "غول بیابانی" که میتواند به خانهها بیاید و همه را با خود ببرد، خوانده میشود. چهارروز مانده به یلدا را چهاروچهار میگویند. در این روز پیرزنی بر بام میرفت و هیزمی را پرتاب میکرد. اگر هیزم در آب میافتاد، نشانه سرمای هوا و اگر در خشکی میافتاد، نشانهی سال گرم بود. همچنین چامهای خوانده میشد که داستان کوه رفتن "احمد و محمد" و گردآوری هیزم بود.
"احمدینمرود/ مَهمَدینم رود/ آتشی بردارم و بندازم دنیا را بزنم تَش"
✍🏼 #پریسا_امام_وردی
بیشتر بخوانید:
t.me/AdabSar/12527
t.me/AdabSar/12528
☀️🍉 @AdabSar
۲.۹k
۳۰ آذر ۱۴۰۰