عاشقانه
ای آن! چه صدایت بزنم، نام نداری؟
من کفتر جلدت شدهام ، بام نداری؟
ای ماهِ بهم ریخته ای دلبر افسون!
از عشق به این شبزده پیغام نداری؟!
«زیباتر از آنی که در آیینه بگنجی»
این را به کسی جز خودت اعلام نداری!
بی نظمی گیسوت بهم ریخت جهان را
آخر تو چرا لحظهای آرام نداری؟!
من زاده شدم عشق بورزم به تو تا مرگ
ای آنکه خبر از دل تنهام نداری!
من کفتر جلدت شدهام ، بام نداری؟
ای ماهِ بهم ریخته ای دلبر افسون!
از عشق به این شبزده پیغام نداری؟!
«زیباتر از آنی که در آیینه بگنجی»
این را به کسی جز خودت اعلام نداری!
بی نظمی گیسوت بهم ریخت جهان را
آخر تو چرا لحظهای آرام نداری؟!
من زاده شدم عشق بورزم به تو تا مرگ
ای آنکه خبر از دل تنهام نداری!
۹.۳k
۰۶ دی ۱۴۰۱