برترین عشق پارت ۲۶
یهو تهیونگ داد زد تهیونگ:هیییییییییی من:چته کوک:چیههههههههه من:عشقم گفتم داد نزن برا صدات خوب نیس کوک:باشه تهیونگ:میگم یکم در مورد بچگیتون بگید کوک:من تعریف میکنم من:بگو کوک:من و یون هی همونطور که گفتم تویه شهر بودیم تویه یه جا باهم خونه داشتیم البته همسایه هم بودیم من یه روز با دوچرخم راه میرفتم که خوردم به یکی بعد دیدم یون هیه همون موقع نگاهم به نگاهش دوخته شد دیوونه وار عاشقش شدم اصلا متوجه زمان نشدم انگار زمان برام سرعتی شده بود بعد بلند شد گفت ببخشید جلومو ندیدم
همینجوری تعریف میکرد منم میخندیدم کوک:من دو ساعت تو شوک بودم من:هرچیم صداش میزدم بشگن زدم نه (اون لحظه مرده بود یه دور رفت اون دنیا و برگشت😐😂😂😂😂) کوک:آخرم در اومدم از شوک بهش گفتم ببخشید از همون موقع به بعد دیگه ولش نکردم فقط خواستم کنارش باشم نزدیک بهش ولی بعد اومدم سئول و گفتم که قول بده بیای سئول و همو پیدا کنیم و به قولش عمل کرد و اومد و بلخره تویه اون مهمونی شناختمش که این خانوم همون یون هیه که من وقتی بچه بودم عاشقش بودم من:و از اون شب به بعد دیگه همو ول نکردیم کوک:و دیگم نمیکنم الان طاقت دور بودنشو ندارم دیگه تهیونگ:واو یه عشق از بچگی که هنوزم پایدار و الان بیشتر شده شعله ی عشق بیشتر شده کوک:درسته تهیونگ:چه قشنگ من فکر میکردم همش تو فیلماس ولی انگار واقعیشم هست من:خیلیم آدمه دیوونه ای بود کوک:آره آره این خانوم دیوونم کرده بود بهش میگفتم شوگولی بدش میومد بعد باید نازشو میکشیدم و از دلش در میاوردم من:منت گذاشتی الان😐😂 کوک:نه عشقم من گوه بخورم من:😬 کوک:عشقم ناراحت نشو یه چیزی گفتم تو بدل نگیر گلم ندارم بهت بدم☹😂 من:عب نداره حالا گل نمیخوام تو خودت برام کافی😍
همینجوری تعریف میکرد منم میخندیدم کوک:من دو ساعت تو شوک بودم من:هرچیم صداش میزدم بشگن زدم نه (اون لحظه مرده بود یه دور رفت اون دنیا و برگشت😐😂😂😂😂) کوک:آخرم در اومدم از شوک بهش گفتم ببخشید از همون موقع به بعد دیگه ولش نکردم فقط خواستم کنارش باشم نزدیک بهش ولی بعد اومدم سئول و گفتم که قول بده بیای سئول و همو پیدا کنیم و به قولش عمل کرد و اومد و بلخره تویه اون مهمونی شناختمش که این خانوم همون یون هیه که من وقتی بچه بودم عاشقش بودم من:و از اون شب به بعد دیگه همو ول نکردیم کوک:و دیگم نمیکنم الان طاقت دور بودنشو ندارم دیگه تهیونگ:واو یه عشق از بچگی که هنوزم پایدار و الان بیشتر شده شعله ی عشق بیشتر شده کوک:درسته تهیونگ:چه قشنگ من فکر میکردم همش تو فیلماس ولی انگار واقعیشم هست من:خیلیم آدمه دیوونه ای بود کوک:آره آره این خانوم دیوونم کرده بود بهش میگفتم شوگولی بدش میومد بعد باید نازشو میکشیدم و از دلش در میاوردم من:منت گذاشتی الان😐😂 کوک:نه عشقم من گوه بخورم من:😬 کوک:عشقم ناراحت نشو یه چیزی گفتم تو بدل نگیر گلم ندارم بهت بدم☹😂 من:عب نداره حالا گل نمیخوام تو خودت برام کافی😍
۱۶.۶k
۰۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.