مینشیند جلو آینه...
مینشیند جلو آینه...
زیر چشمهایش کبود..
لبانش خشک..
تمام پوستش را خشکی زده...
پَد را برمیدارد
میکشد به صورتش
نرفت...
کبودی اش نرفت...
محکم تر میکشد...
رژ لب قرمز
خط چشم
کج شد ،مثل خط زندگی اش
دوباره میکشد
مو هایش را یک طرف میریزد
گوشی را برمیدارد
دوربین جلو باز
یک لبخند دخترانه
یک سلفی از راست
یک سلفی از چپ
پست در صفحه مجازی اش
کامنت ها یکی پس از دیگری
به به زیبا...
چقدر عالی...
چه لبخند قشنگی
اما هچکس نفهمید پشت این آرایش غلیظ و لبخند مصنوعی
چه غمی پنهان شده
هیچکس درد آن زن را نفهمید...
#امیرعلی_اسدی
زیر چشمهایش کبود..
لبانش خشک..
تمام پوستش را خشکی زده...
پَد را برمیدارد
میکشد به صورتش
نرفت...
کبودی اش نرفت...
محکم تر میکشد...
رژ لب قرمز
خط چشم
کج شد ،مثل خط زندگی اش
دوباره میکشد
مو هایش را یک طرف میریزد
گوشی را برمیدارد
دوربین جلو باز
یک لبخند دخترانه
یک سلفی از راست
یک سلفی از چپ
پست در صفحه مجازی اش
کامنت ها یکی پس از دیگری
به به زیبا...
چقدر عالی...
چه لبخند قشنگی
اما هچکس نفهمید پشت این آرایش غلیظ و لبخند مصنوعی
چه غمی پنهان شده
هیچکس درد آن زن را نفهمید...
#امیرعلی_اسدی
۱.۶k
۲۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.