هیوا قادر

استاد "هیوا قادر"، شاعر، رمان‌نویس و مترجم نامدار کُرد، زاده‌ی ۲۶ ژانویه‌ی ۱۹۶۶ میلادی، در محله‌ی چهارباع شهر سلیمانیه پایتخت اقلیم کردستان، است.
پدر هیوا، رئیس عشیره بود و از روستای گاوانی به شهر سلیمانیه مهاجرت کرده‌ بود و در آنجا به تجارت می‌پرداخت. به دلیل علاقه‌ی پدر به شعر و ادبیات زمینه‌ای برای گرایش هیوا قادر به شعر و سپس داستان فراهم آمد.
او از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۱، را در کشور سوئد به‌سر برد، امّا دوباره به زادگاهش بازگشت و هم اکنون سردبیر ماهنامه‌ی معتبر "ادب سه‌ردم" است که یکی از ماهنامه‌های معتبر ادبی عراق است.
هیوا همچنین از سال ۲۰۱۳ عضو هیئت مدیره‌ی مؤسسه‌ی چاپ و پخش سَردَم بوده‌ است. علاوه بر این او سردبیر مجله‌ی ادبیات معاصر و نیز سردبیر مجله‌ی سَردمی نو نیز بوده‌ است.

■●■

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
باد رایحه‌ی خودش را دارد
زمین و درخت و آب، عطر خود را دارند
همە‌ی انسان‌ها هم عطر خود را دارند
تنهایی و غم و خنده، عطر خود را دارند،
عطر تو در میان همه‌ی آنها پیچیده
بی‌آنکه همه‌ی آنها بتوانند، تو باشند.



(۲)
قبلن‌ها
کوچه‌ها همچون دیگ مسی پخت ذرت
پر بود
از کودکانی که با پیشبند سفیدشان
جست و خیر می‌کردند.



(۳)
وقتی دست به دستت دادم،
انگشتانم را جا گذاشتم.
شب که خواستم برایت شعری بنویسم،
انگشتی نداشتم که مکتوبش کنم.
وقتی که صبح دوباره دیدمت،
گفتی آن شعرهایی را
که دیروز در دستانم جا گذاشتی،
امشب تا صبح
میان موهایم،
دنبال عطر نفس‌های تو می‌گشتند.


(۴)
چمانت را می‌بندی
روشنایی جهان تاریک می‌شود!
چشم بگشا،
مباد که پای بر روی دلم بگذاری!
دست بکش و دستانم را بگیر،
که این جهان، جنگلی‌ست پر هیاهو.
بگذار درد دل‌های هم را شنوا باشیم.
نکند خدای نکرده در غربت و جدایی بمیریم.


(۵)
هرچه زیبایی
در طول تاریخ بوده است،
چنان پروانه گشتن کرم ابریشم زیبا نبوده است.


شعر: #هیوا_قادر
برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

هیوا قادر

هیوا قادر

کتاب اکنون من دلم تنگ است و تو قبرت

علی نامو شاعر کرد زبان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط