همای چهرزاد کیانی
#همای_چهرزاد_کیانی
همای چهرزاد (چهرآزاد) نام شهبانویی کیانی است؛ مطابق با تاریخ روایی ایران، وی دختر، همسر و جانشین سلطنت بهمن، پسر اسفندیار بود. طول پادشاهی وی در بندهش (بندهشن) و منابع تاریخی (اسلامی) 30 سال و در شاهنامه و بهمننامه 32 سال داده شده است. تنها یک منبع پهلوی (بندهش) حاوی گزارشی دربارهی همای است: در طول پادشاهی وهومن (بهمن) «تنگسالی پدید آمده بود، ایرانیان در میان خود دچار کشمکش و نزاع شده بودند، و از دودمان شاهی کسی نمانده بود که فرمانروایی کند؛ ایشان (ایرانیان) همای، دختر وهومن را به شاهی نشاندند». او سی سال پادشاهی کرد.
فردوسی همای را با عنوانهای هنرمند، بادانش، و نیک رای، وصف میکند و دربارهی او این داستان را ارائه میدهد: همای محبوب پدر خود بود و مطابق با سنت مقبول زرتشتی (خویدوده) بهمن با او ازدواج کرد و وی را به عنوان جانشین خود برگزید. بهمن همچنین فرزندی را که همای آبستناش بود، به عنوان جانشین مشروع سلطنت معرفی کرد. پس از درگذشت وی، همای پسری به دنیا آورد اما برای حفظ سلطنت برای خود، نوزاد را به دایهای سپرد و اعلام کرد که بچه، مرده زاده شده بود. همای سرانجام نوزاد را در جعبهای چوبی نهاد و آن را به رود فرات (به نوشتهی طبری و بلعمی، رود کر در فارس) افکند. بچه را مردی رختشوی یا آسیابان نجات داد و او را «داراب» نام نهاد. داراب بزرگ شد، هویتاش دانسته شد، و سرانجام به تخت پادشاهی نشست. ازدواج همای با پدر تنیاش مورد تردید برخی منابع تاریخی اسلامی (مانند ابن بلخی، که مدعی است وی تا پایان عمر باکره بود) قرار گرفته است، شاید بدین سبب که آنان از ثبت خبر این ازدواج همخون، که تابویی بسیار اکید در اسلام است، اکراه داشتهاند. تبارنامهی یکسره متفاوتی برای همای، در حماسهی داستانی بهمننامه ارائه شده است. در این داستان گفته میشود که بهمن به سبب دسیسهی همسر نخستیناش (یک شاهدخت کشمیری) از ایران بیرون رانده شد، و به طور ناشناس در مصر زندگی کرد و در آن جا به همای، دختر جنگجوی شاه مصر، برخورد. بهمن پس از چند نبرد تن به تن با او، دلباختهاش شد و با وی ازدواج کرد و با یاری همای پادشاهی خود را بازیافت. سپس، هنگامی که بهمن احساس کرد زمان مرگاش فرارسیده است، همای را به جانشینی خود منصوب کرد و او نیز به درستی پادشاهی کرد.
بسیاری از رویداده های نسبت داده شده به دوران پادشاهی همای، نشان دهندهی ترکیب تاریخ روایی کیانیان با تاریخ دودمان هخامنشی هستند. برای نمونه، گفته میشود که همای با یونانیان (رومیان) به نبرد پرداخت و یونانیانی را که اسیر گرفته بود برای ساختن چندین بنای یادوارهای (مانند کاخهای هزارستون، یعنی تخت جمشید) در استخر فارس به کار گرفت. داستانهایی نیز دربارهی دو داراب (پسر و نوهی همای) گفته شده که مبتنی بر آمیزهای از اسطورههای ایرانی باستان با افسانههای یونانی و یهودی هستند. یک روایت فرعی در داستان همای، برادری به نام ساسان برای وی ساخته است که در آن داستان، جانشین برحق بهمن نشان داده شده است تا ساسانیان به کیانیان پیوند داده شوند و در نتیجه، مشروعیت ساسانیان به عنوان جانشینان آن شاهان باستان، استوار و تثبیت گردد.
به هر حال آنچه مشهود است،همای یا همای چهرآزاد دختر بهمن پسر اسفندیار بوده که سی سال پادشاهی ایران نموده ، و داراب پسر خود را ولیعهد نمود. او را چهرآزاد نیز میگفتند. از بناهای او شهر چهرازادگان است که آن رامعرب کردند و جرفادقان میگویند و بعضی گلپایگان میخوانند.
همای چهرزاد (چهرآزاد) نام شهبانویی کیانی است؛ مطابق با تاریخ روایی ایران، وی دختر، همسر و جانشین سلطنت بهمن، پسر اسفندیار بود. طول پادشاهی وی در بندهش (بندهشن) و منابع تاریخی (اسلامی) 30 سال و در شاهنامه و بهمننامه 32 سال داده شده است. تنها یک منبع پهلوی (بندهش) حاوی گزارشی دربارهی همای است: در طول پادشاهی وهومن (بهمن) «تنگسالی پدید آمده بود، ایرانیان در میان خود دچار کشمکش و نزاع شده بودند، و از دودمان شاهی کسی نمانده بود که فرمانروایی کند؛ ایشان (ایرانیان) همای، دختر وهومن را به شاهی نشاندند». او سی سال پادشاهی کرد.
فردوسی همای را با عنوانهای هنرمند، بادانش، و نیک رای، وصف میکند و دربارهی او این داستان را ارائه میدهد: همای محبوب پدر خود بود و مطابق با سنت مقبول زرتشتی (خویدوده) بهمن با او ازدواج کرد و وی را به عنوان جانشین خود برگزید. بهمن همچنین فرزندی را که همای آبستناش بود، به عنوان جانشین مشروع سلطنت معرفی کرد. پس از درگذشت وی، همای پسری به دنیا آورد اما برای حفظ سلطنت برای خود، نوزاد را به دایهای سپرد و اعلام کرد که بچه، مرده زاده شده بود. همای سرانجام نوزاد را در جعبهای چوبی نهاد و آن را به رود فرات (به نوشتهی طبری و بلعمی، رود کر در فارس) افکند. بچه را مردی رختشوی یا آسیابان نجات داد و او را «داراب» نام نهاد. داراب بزرگ شد، هویتاش دانسته شد، و سرانجام به تخت پادشاهی نشست. ازدواج همای با پدر تنیاش مورد تردید برخی منابع تاریخی اسلامی (مانند ابن بلخی، که مدعی است وی تا پایان عمر باکره بود) قرار گرفته است، شاید بدین سبب که آنان از ثبت خبر این ازدواج همخون، که تابویی بسیار اکید در اسلام است، اکراه داشتهاند. تبارنامهی یکسره متفاوتی برای همای، در حماسهی داستانی بهمننامه ارائه شده است. در این داستان گفته میشود که بهمن به سبب دسیسهی همسر نخستیناش (یک شاهدخت کشمیری) از ایران بیرون رانده شد، و به طور ناشناس در مصر زندگی کرد و در آن جا به همای، دختر جنگجوی شاه مصر، برخورد. بهمن پس از چند نبرد تن به تن با او، دلباختهاش شد و با وی ازدواج کرد و با یاری همای پادشاهی خود را بازیافت. سپس، هنگامی که بهمن احساس کرد زمان مرگاش فرارسیده است، همای را به جانشینی خود منصوب کرد و او نیز به درستی پادشاهی کرد.
بسیاری از رویداده های نسبت داده شده به دوران پادشاهی همای، نشان دهندهی ترکیب تاریخ روایی کیانیان با تاریخ دودمان هخامنشی هستند. برای نمونه، گفته میشود که همای با یونانیان (رومیان) به نبرد پرداخت و یونانیانی را که اسیر گرفته بود برای ساختن چندین بنای یادوارهای (مانند کاخهای هزارستون، یعنی تخت جمشید) در استخر فارس به کار گرفت. داستانهایی نیز دربارهی دو داراب (پسر و نوهی همای) گفته شده که مبتنی بر آمیزهای از اسطورههای ایرانی باستان با افسانههای یونانی و یهودی هستند. یک روایت فرعی در داستان همای، برادری به نام ساسان برای وی ساخته است که در آن داستان، جانشین برحق بهمن نشان داده شده است تا ساسانیان به کیانیان پیوند داده شوند و در نتیجه، مشروعیت ساسانیان به عنوان جانشینان آن شاهان باستان، استوار و تثبیت گردد.
به هر حال آنچه مشهود است،همای یا همای چهرآزاد دختر بهمن پسر اسفندیار بوده که سی سال پادشاهی ایران نموده ، و داراب پسر خود را ولیعهد نمود. او را چهرآزاد نیز میگفتند. از بناهای او شهر چهرازادگان است که آن رامعرب کردند و جرفادقان میگویند و بعضی گلپایگان میخوانند.
۵.۰k
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.