عاشقانه
باد امشب خبری از سرِ کویت دارد
همه جا رد و نشان از تو و بویت دارد
تو دل آزارترین دلبری و من چه کنم؟
کششی را که دلم باز به سویت دارد
گرچه تلخی و زِخویِ بدِ خود بی خبری
دلم عادت به همین تلخیِ خویت دارد
همه شب تابه سحرخواب نداردچشمم
حسرتِ دیدنِ یک لحظه یِ رویت دارد
دلخورم از توو ازفاصله ای که عُمریست
از سرِ کویِ دلم تا سرِ کویت دارد
دلم افسارگُسَست و گنهش بامن نیست
که اگر مستیِ دائم زِ سبویت دارد
وَ لبانی چو کویرِ زِ عطش خشکیده
که دمادم هوسِ بوسه به مویت دارد
دل وجان سوخت دراین آتشِ عشق و اما
گر همه عُمر بسوزد. آرزویت دارد
همه جا رد و نشان از تو و بویت دارد
تو دل آزارترین دلبری و من چه کنم؟
کششی را که دلم باز به سویت دارد
گرچه تلخی و زِخویِ بدِ خود بی خبری
دلم عادت به همین تلخیِ خویت دارد
همه شب تابه سحرخواب نداردچشمم
حسرتِ دیدنِ یک لحظه یِ رویت دارد
دلخورم از توو ازفاصله ای که عُمریست
از سرِ کویِ دلم تا سرِ کویت دارد
دلم افسارگُسَست و گنهش بامن نیست
که اگر مستیِ دائم زِ سبویت دارد
وَ لبانی چو کویرِ زِ عطش خشکیده
که دمادم هوسِ بوسه به مویت دارد
دل وجان سوخت دراین آتشِ عشق و اما
گر همه عُمر بسوزد. آرزویت دارد
۱۱.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.