پادشاه و ملکه پارت 7
جیسو
اخه من هنوز
ملکه عزیزم کسی مثل پسرم هیچ وقت نمیاد پیشت عزیزم بای یک هفته ی دیگه ازدواج کنید جیسو باشه
جیسو دیگه اتاق مخصوص خودشو داشت
فردای اون روز
جین خیلی خوش حال بود و جیسو هم ولی جیسو هی بیاد پدر و مادرش میفتاد
توی خابگاه دخترا بودم
که گفتن ملکه وارد می شوند پاشدم تعظیم کرد
ملکه دخترم جیسو الان دختر من هستش اگه ببینم کسی بهش اسیبی میرسونه
سرشو قط می کنم جیسو اینطورم سخت نگیرید ملکه
وقتی اون دختره که دوستش نبود با جیسو رابطه ی خوبی نداشت تسمیم گرفت
که به چند تا دوستش بگه که اونو بدزدند جیسو برای خرید کردن به بیرون رفته بودن توی بازار کلی بهشون خوش میگذشت برای لباس ها کلی لباس خریدم و به خونه اومدم وقتی خونه رسیدیم که یادم اومد لباسامو توی فروشگاه جاگذاشتم
همونجا بودم که دهنمو بستن و هیچی یادم نمود وقتی پاشدم توی یه کلبه هستم تاریک کلی داد و بیداد کردم بعد 1 ساعت یکی اومد یک دختری بود گفت
ازچی خیلی بدت میاد خودم میتونم حدث بزنم چون موهام بلند بود یک قیچی
اورده بود گفت تو بخاطر موهات و صورتت انتخاب شدی الان من کاری میکنم که
بهتر بنظر برسی هیچی نمیتونستم بکنم موهامو تیکه تکه کرده بود کل صورتمو خونی کرده بود خوب حالا برات یه سوبرایزی دارم تفنگو روی سرم گذاشت و خشابو کشید که یه صدای اومد رفت بیرون جیسو هم تا بیدون هم رفت وقتی دید جین هستش خوشحال شد اون دختره داشت به من شلیک می کرد یهو شلیک کرد که
جین خودشو پرت کرد تا پارت بعد پاین برو
پارت بعدی اون دختره فرار میکنه با دوستاش و همونجا جین و جیسو گم میشن وجیسو مجبور میشه لباس جین در بیاره و تیرو دربیاره
اخه من هنوز
ملکه عزیزم کسی مثل پسرم هیچ وقت نمیاد پیشت عزیزم بای یک هفته ی دیگه ازدواج کنید جیسو باشه
جیسو دیگه اتاق مخصوص خودشو داشت
فردای اون روز
جین خیلی خوش حال بود و جیسو هم ولی جیسو هی بیاد پدر و مادرش میفتاد
توی خابگاه دخترا بودم
که گفتن ملکه وارد می شوند پاشدم تعظیم کرد
ملکه دخترم جیسو الان دختر من هستش اگه ببینم کسی بهش اسیبی میرسونه
سرشو قط می کنم جیسو اینطورم سخت نگیرید ملکه
وقتی اون دختره که دوستش نبود با جیسو رابطه ی خوبی نداشت تسمیم گرفت
که به چند تا دوستش بگه که اونو بدزدند جیسو برای خرید کردن به بیرون رفته بودن توی بازار کلی بهشون خوش میگذشت برای لباس ها کلی لباس خریدم و به خونه اومدم وقتی خونه رسیدیم که یادم اومد لباسامو توی فروشگاه جاگذاشتم
همونجا بودم که دهنمو بستن و هیچی یادم نمود وقتی پاشدم توی یه کلبه هستم تاریک کلی داد و بیداد کردم بعد 1 ساعت یکی اومد یک دختری بود گفت
ازچی خیلی بدت میاد خودم میتونم حدث بزنم چون موهام بلند بود یک قیچی
اورده بود گفت تو بخاطر موهات و صورتت انتخاب شدی الان من کاری میکنم که
بهتر بنظر برسی هیچی نمیتونستم بکنم موهامو تیکه تکه کرده بود کل صورتمو خونی کرده بود خوب حالا برات یه سوبرایزی دارم تفنگو روی سرم گذاشت و خشابو کشید که یه صدای اومد رفت بیرون جیسو هم تا بیدون هم رفت وقتی دید جین هستش خوشحال شد اون دختره داشت به من شلیک می کرد یهو شلیک کرد که
جین خودشو پرت کرد تا پارت بعد پاین برو
پارت بعدی اون دختره فرار میکنه با دوستاش و همونجا جین و جیسو گم میشن وجیسو مجبور میشه لباس جین در بیاره و تیرو دربیاره
۱۴.۲k
۲۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.