چکیده ای از زندگی نامه حکیم ابولقاسم فردوسی ( بزرگسالی )
پس از حمله اعراب به ایران ؛ به تدریج زبان رسمی و آداب عمومی به آداب و زبان عربی به سمت حرکت بود که فردوسی به فکری رسید که کتابی بنویسد که در آن آداب و رسوم و زبان فارسی باشد پس به باقیمانگان گوسانیان و خونیاگران ( که قبلا داستان های شهنامه را اجرا می کردند ( در قبل از اسلام با تبل و... ) ) گفت که روایات واقعی را که به صورت روایات شفاهی بودند به او بگوید و به شعر بنویسد .
وقتی شرف شاه پدر فردوسی فوت کرد تمام میراث به فردوسی رسید اما او تمام وقت را صرف نوشتن شهنامه می کرد و وقتی برای سرزدن به باغ های پدری نداشت و کم کم تمام میراث نابود شد پس از سی سال شاهنامه تمام شد .
فردوسی به نزد شاه غزنوی رفت اما او که سنی بود به فردوسی شیعه توجه نمی کرد ؛ تا روزی یکی از درباریان چند بیت از شهنامه را خواند شاه محمود غزنوی خیلی شگفت زده شد گفت : این شعر از کیست؟ او پاسخ داد: فردوسی! شاه محمود گفت از کلی هدیه برای او ببرید
از یک طرف جایزه می آمد و از یک طرف فردوسی تشییع می شد
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
فردوسی
#بزرگسالی
ما را دنبال کنید
وقتی شرف شاه پدر فردوسی فوت کرد تمام میراث به فردوسی رسید اما او تمام وقت را صرف نوشتن شهنامه می کرد و وقتی برای سرزدن به باغ های پدری نداشت و کم کم تمام میراث نابود شد پس از سی سال شاهنامه تمام شد .
فردوسی به نزد شاه غزنوی رفت اما او که سنی بود به فردوسی شیعه توجه نمی کرد ؛ تا روزی یکی از درباریان چند بیت از شهنامه را خواند شاه محمود غزنوی خیلی شگفت زده شد گفت : این شعر از کیست؟ او پاسخ داد: فردوسی! شاه محمود گفت از کلی هدیه برای او ببرید
از یک طرف جایزه می آمد و از یک طرف فردوسی تشییع می شد
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
فردوسی
#بزرگسالی
ما را دنبال کنید
۲.۷k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.