عاشقانه
ما چُنان گم گشته ایم ای روزگارِ پُر جفا
یک طبیبِ پُر مهارت را بخوان بالینِ ما
خم شدیم و له شدیم ای بی مروت جانِ خود
کاش دستی می شدی برکوله یِ سنگین ما
ما اگر دستِ رفاقت داده ایمَت داده ایم
رسمِ نامردی نباشد در تهِ آئینِ ما
هی تو ما را زیر بُردی ما دوباره پا شدیم
اندکی حتی نکردی لحظه ای تحسینِ ما
عاقبت در فالِ فنجانت زدیمان بر زمین
گو چه چیزی شد نصیبت بعدِ هر نفرینِ ما
دست و لب هایت مریزاد ای جهان ! ای بی وفا !
رنگِ بی رنگی زدی بر دستِ پُر آمینِ ما...
یک طبیبِ پُر مهارت را بخوان بالینِ ما
خم شدیم و له شدیم ای بی مروت جانِ خود
کاش دستی می شدی برکوله یِ سنگین ما
ما اگر دستِ رفاقت داده ایمَت داده ایم
رسمِ نامردی نباشد در تهِ آئینِ ما
هی تو ما را زیر بُردی ما دوباره پا شدیم
اندکی حتی نکردی لحظه ای تحسینِ ما
عاقبت در فالِ فنجانت زدیمان بر زمین
گو چه چیزی شد نصیبت بعدِ هر نفرینِ ما
دست و لب هایت مریزاد ای جهان ! ای بی وفا !
رنگِ بی رنگی زدی بر دستِ پُر آمینِ ما...
۹.۷k
۰۷ مرداد ۱۴۰۱