رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۹۶
کوک:گائول مطمئنی خوبی من:آره خوبم عزیزم کوک:پس چرا رنگت پریده من:حتما بخاطر اینکه زدی دیگه الانم خوبم چیزیم نیست هیچ دردیم نداری کوک:و باز هم ببخشیدددددددد من:و باز هم اشگال نداره 😂 تهیونگ:من فکر کنم با کیسه بوکسش اشتباه گرفته بود من:تهیونگ هو با توام الو مشترک مرد نظر در دسترس میباشد گفتم من خودم گفتم تهیونگ:خوب اونم محکم زد من:خوب من گفتم محکم بزنه😤 کوک:خیله خوب من بمیرمم دیگه نمیزنمت تهیونگ:خوب تو دیوونه ای گفتی بزنه کوک:درست صحبت کن با گائول من:آره دیوونم خوب شد هوفف کوک:دیوونه کی من:😂کوک:☺ من:تو کوک:😍 همینجوری به هم زل زدیم کوک:واقعا نفهمیدم من چرا عاشق این شدم این دیوونه من:😌شانس بود عزیزم شانس کوک:تو شانس حرف نداری بهت بگم😋 من:میدونم 😏 کوک:عااا انگار جین یه مدت بهت یاد داده😐 من:خیر من اینجوری بودم کوک:خوشگلیتم به رخ میکشی من:مگه من از اونام بیان بگن ببین چقدر خوشگلم نخیر آقا به رخ نمیکشم😐خوشم نمیاد اصلا بیام بگم موهامو دیدی چقدر خوشگله صورتم سافه چشمام عسلیه😐 کوک:خیله خوب خانوم گائول از قیافت معلومه آدمه کیوتی هستی و خوشمزه ای و من:و کوک:و مهربونی😍 تهیونگ:میخوان عشق بازی کنید ما میریم جیمین پاشو بریم جیهوپ:شوگا پاشو بریم شوگا:من دو ساعت دنبال بالشتم میگردم و الانم خوابم میاد من:منظورت اینه یه بالشت از پشتم در آوردم شوگا:عه زیر تو چیکار میکرد من:نمیدونم شوگا:ممنون من:خواهش میکنم شوگا:من برم بکپم کوک:میخوای بیام برات لا لایی بخونم شوگا:ببند فکتو😐 کوک:بله من:😂 همه رفتن و جین موند من و جونگ کوک باهم من و کوک:شما نمیخوای بری جین:هوم کوک:نمیخوای بری تو اتاقت من:بفرما جین:خیله خوب رفتم بعد رفت تو اتاق کوک:و بازهم تنها شدیم من:اوهوم کوک:گائول مطمئنی من:عزیز دلم فدات شم من خوبم چیزیم نیست خیلی نگران بود و همش میپرسید خوبی یا نه بعد دستمو گرفت کوک:گائول من نگرانتم اگه چیزیت بشه من میمیرما من:خدا نکنه نفسم بعد گرفت بغلم کرد سفت فشارم میداد کوک:بد زدم خیلی بد زدم گائول اگه شب خوابم برد من:میخوای ثابت کنم خوبم بعد پاشدم پریدم رو هوا من:بیا کوک:خیله خوب بیا بشین میوفتی بعد دوباره نشستم رو مبل کوک:فهمیدم خوبی بعد دستشو زد به شیکمم کوک:ببینم من:ببین بعد شیکمم و زد بالا و نگاه کرد و بعد همون موقع یه بوس زد رو شیکمم قلقلک میداد من:نکن😂 بعد ول کرد و لباسمو انداخت پایین کوک:انقدر که قلقلکی هستی من نیستم من:الان باید باور کنم قلقلکی نیستی😏 کوک:بله من:اوکی بعد گرفتم هی قلقلکش میدادم کوک:نکن نه گائول نه 😂😂🤣🤣🤣🤣 نکن آره آره هستم 😂😂🤣🤣🤣🤣🤣 میخندید اینه چی از یه طرف من از خندهاش میمردم از یه طرفم حال میکردم که بدجور قلقلکیه کوک:نننههههه🤣
۷.۳k
۲۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.