فیک آقای خشن قسمت ۴۰
بعد از رقص و خوندن تمام شد رفتن خونه
ماریسا رفت آشپزخونه مشغول شد
جون کوک و کوکی بوکس بازی میکردن و تهیونگ هم اسب سواری میکرد کوکی کت شلوار شیک رو به تهیونگ و جون کوک نشون داد و بعد اومد به ماریسا گفت من گوشی میخام
ماریسا گفت آخه کوچولو ای شیطون کیوت من گوشی میخوای چکار کنی
کوکی بهش بر خورد و ناراحت شد داشت میرفت بیرون که یهو ماریسا گفت عه کوکی جونم ناراحت شدی من از روی دوست داشتن بهت میگم بفرما اینم گوشی تو
کوکی ماریسا رو بغل کرد و گفت ممنونم ازت
و کلی با کارایی گوشی آشنا شد
جون کوک اومد که آب پرتقال بگیره دید گوشی دست کوکی عه خیلی عصبی شد ودید کوکی کلی مار انجام داده
و به دکتر زنگ زد و موضوع کوکی گفت
دکتر گفتش پس مغز کوکی داره بزرگ میشه
ماریسا رفت آشپزخونه مشغول شد
جون کوک و کوکی بوکس بازی میکردن و تهیونگ هم اسب سواری میکرد کوکی کت شلوار شیک رو به تهیونگ و جون کوک نشون داد و بعد اومد به ماریسا گفت من گوشی میخام
ماریسا گفت آخه کوچولو ای شیطون کیوت من گوشی میخوای چکار کنی
کوکی بهش بر خورد و ناراحت شد داشت میرفت بیرون که یهو ماریسا گفت عه کوکی جونم ناراحت شدی من از روی دوست داشتن بهت میگم بفرما اینم گوشی تو
کوکی ماریسا رو بغل کرد و گفت ممنونم ازت
و کلی با کارایی گوشی آشنا شد
جون کوک اومد که آب پرتقال بگیره دید گوشی دست کوکی عه خیلی عصبی شد ودید کوکی کلی مار انجام داده
و به دکتر زنگ زد و موضوع کوکی گفت
دکتر گفتش پس مغز کوکی داره بزرگ میشه
۱.۳k
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.