عاشقانه
هیچ میدانی چه کردی با شکارت با نگاهت ؟
دانه ها چشمان تو بودند و دامم روی ماهت
با خیالت لحظه لحظه می کشانی حسرتم را
سوی آغوش ثواب آلوده ی دور از گناهت
از تو گاهی میگریزم میگریزم میگریزم
باز برمیگردم و میگردم آخر سر به راهت
ورد خواندی یا دعا کردی و یا جادو کدامش؟
تا شدم چشم انتظار گوشه چشم گاه گاهت
از دل دیوانه ام باید بپرسی علت اش را
با تمام بی وفایی با تمام اشتباهت
دوستت دارم چرا هان ؟؟؟ دوستت دارم چرا؟
مهربانی بس که با دیوانه ی چشم سیاهت
غنچه غنچه میگشایی هر زمان با عطر و بویی
تازه تر از تازه در قلب منی چون خاستگاهت
دوست دارم خانه ات را کوچه ات را دیدنت را
دوست دارم هر چه مال توست ، حتی زادگاهت
عشق ! یعنی معنی من هستی و معنای هستی
عشق ! یعنی اعتراف شعر من در پیشگاهت
خستگی یعنی نباشد عکس من در چشمهایت
خستگی یعنی نباشی محض قدری استراحت
دوستت دارم شبیه شعرهایم نازنینی
شعر یعنی تو ، تو یعنی شعر با کلی شباهت
دانه ها چشمان تو بودند و دامم روی ماهت
با خیالت لحظه لحظه می کشانی حسرتم را
سوی آغوش ثواب آلوده ی دور از گناهت
از تو گاهی میگریزم میگریزم میگریزم
باز برمیگردم و میگردم آخر سر به راهت
ورد خواندی یا دعا کردی و یا جادو کدامش؟
تا شدم چشم انتظار گوشه چشم گاه گاهت
از دل دیوانه ام باید بپرسی علت اش را
با تمام بی وفایی با تمام اشتباهت
دوستت دارم چرا هان ؟؟؟ دوستت دارم چرا؟
مهربانی بس که با دیوانه ی چشم سیاهت
غنچه غنچه میگشایی هر زمان با عطر و بویی
تازه تر از تازه در قلب منی چون خاستگاهت
دوست دارم خانه ات را کوچه ات را دیدنت را
دوست دارم هر چه مال توست ، حتی زادگاهت
عشق ! یعنی معنی من هستی و معنای هستی
عشق ! یعنی اعتراف شعر من در پیشگاهت
خستگی یعنی نباشد عکس من در چشمهایت
خستگی یعنی نباشی محض قدری استراحت
دوستت دارم شبیه شعرهایم نازنینی
شعر یعنی تو ، تو یعنی شعر با کلی شباهت
۱۱.۹k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱