فیک ساکوراسو پارت ۱۸
//ازدید تهیونگ//
+ببین کوک یهت میگم ولی قول بده زود قضاوت نکنی
*ییاااا داری میترسونیم بگو
+ببین کوک//ماجرای فیلمو تجاوز به یورو توضیح دادم که یو گریه کردو رفت تو دسشوئی//حالا فهمیدی چیشد؟
*ه...هیونگ....اون....اون عوضی به یو تجاوز کرده؟؟....میکشمش ....به خدا میکشمش
+ههوووففف اروم باش
بغلش کردم....اما کسی که به بغل نیاز داشت یو بود...
+کوک
*هوم
+برو یورو اروم کن.....اون الان حالش بدتر از منوتو
*باشه
//از دید خودت😂👐//ادمین//نمد چرا خندم میگیره😂👐میخواستم کوک عصبانی باشه ولی نشد😐💔😂👐//
وقتی تهیونگ شی همه چیرو تعریف کرد حالم بد شد.....به گذشتم رفتم....فوری رفتم دسشویی و گریه میکردم....تا اینکه کوک در زد....اما ...اما دوباره تبدیل شدم به ادم سرد....جواب ندادم.....چند بار در زد.....اما دید جواب نمیدم. درو باز کرد...
//از دید کوک//
رفتم در زدم جواب نداد....نگران شدم ....درو باز کردم که دیدم داره گریه میکنه.....محکم بغلش کردمو اوردمش بیرون......هیونگم رفت اتاق خودش....اخه اینجا اول خونه ی مشترک ما بود.......بعد یه ساعت گریه.....یو خوابید بردمش گذاشتمش روتختو خودم رو زمین نشستمو بهش نگاه میکردم.....گریم گرفت...اروم گریه میکردم....که هیونگ اومد گفت بریم ناهار بخوریم تا اونم استراحت کنم.....با باشه ای رفتم بیرون......چقدر مظلوم بود......چقدر سرنوشت غمگین بود....
ادامه دارد😂👐
جر خوردم نمد چرا😂😂😂👐👐💔
#پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
+ببین کوک یهت میگم ولی قول بده زود قضاوت نکنی
*ییاااا داری میترسونیم بگو
+ببین کوک//ماجرای فیلمو تجاوز به یورو توضیح دادم که یو گریه کردو رفت تو دسشوئی//حالا فهمیدی چیشد؟
*ه...هیونگ....اون....اون عوضی به یو تجاوز کرده؟؟....میکشمش ....به خدا میکشمش
+ههوووففف اروم باش
بغلش کردم....اما کسی که به بغل نیاز داشت یو بود...
+کوک
*هوم
+برو یورو اروم کن.....اون الان حالش بدتر از منوتو
*باشه
//از دید خودت😂👐//ادمین//نمد چرا خندم میگیره😂👐میخواستم کوک عصبانی باشه ولی نشد😐💔😂👐//
وقتی تهیونگ شی همه چیرو تعریف کرد حالم بد شد.....به گذشتم رفتم....فوری رفتم دسشویی و گریه میکردم....تا اینکه کوک در زد....اما ...اما دوباره تبدیل شدم به ادم سرد....جواب ندادم.....چند بار در زد.....اما دید جواب نمیدم. درو باز کرد...
//از دید کوک//
رفتم در زدم جواب نداد....نگران شدم ....درو باز کردم که دیدم داره گریه میکنه.....محکم بغلش کردمو اوردمش بیرون......هیونگم رفت اتاق خودش....اخه اینجا اول خونه ی مشترک ما بود.......بعد یه ساعت گریه.....یو خوابید بردمش گذاشتمش روتختو خودم رو زمین نشستمو بهش نگاه میکردم.....گریم گرفت...اروم گریه میکردم....که هیونگ اومد گفت بریم ناهار بخوریم تا اونم استراحت کنم.....با باشه ای رفتم بیرون......چقدر مظلوم بود......چقدر سرنوشت غمگین بود....
ادامه دارد😂👐
جر خوردم نمد چرا😂😂😂👐👐💔
#پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۷.۷k
۱۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.