بماند که خواب و خیاله من آشفته کردی
بماند که خواب و خیاله من آشفته کردی
بماند که با جان و روح و روانم چه کردی
بماند که چشمان تو جز من عاشق ندارد
بماند که هیچ عاشقی حاله منطق ندارد
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی
بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند
غروری که آن را به پای تو کشتم بماند
بماند که لبخند تو با محبت غریب ست
بماند که چشمِ من از خنده ات بی نصیب است
بماند که گاهی امیدی به این زندگی نیست
بماند که لبخند و آرامشم دائمی نیست
بماند که در دوریت فکر راحت ندارم
بماند که به فاصله از تو عادت ندارم
مرا دَم به دَم به جنون میرسانی بماند
چه راحت همه هستی ام میپرانی بماند
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی
بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند
غروری که آن را به پای تو کشتم بماند
بماند که با جان و روح و روانم چه کردی
بماند که چشمان تو جز من عاشق ندارد
بماند که هیچ عاشقی حاله منطق ندارد
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی
بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند
غروری که آن را به پای تو کشتم بماند
بماند که لبخند تو با محبت غریب ست
بماند که چشمِ من از خنده ات بی نصیب است
بماند که گاهی امیدی به این زندگی نیست
بماند که لبخند و آرامشم دائمی نیست
بماند که در دوریت فکر راحت ندارم
بماند که به فاصله از تو عادت ندارم
مرا دَم به دَم به جنون میرسانی بماند
چه راحت همه هستی ام میپرانی بماند
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی
بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند
غروری که آن را به پای تو کشتم بماند
۶.۸k
۲۳ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.