'زندگی من'
'زندگی من'
پارت 31
ویو جیمین
اون کسی که بهم زنگ زده بود و گفته بود راست میگفت ات مشکوک بود
ات: جیمیناا این الکس بود
جیمین: الکس کیه*عصبی*
ات: داداشمه
جیمین: داداشته؟*داد*
ات: اره
جیمین: پس چرا من نمیدونستم*عصبی*
ات: چون زندان بوده*بغض*
جیمین: چرا تا به حال نگفتی؟
ات: چون میترسیدم دیگه باهام ازدواج نکنی..پدر و مادرم مردن بعد سهمشون به منو الکس رسید من با سهمم این خونه ی شغل خوب گرفتم اما الکس پولاشو هدر داد بعدش بدهکار شد منم نمیدونستم تا یک ماه پیش..که زنگ زد گفت زندانه وولشو دادم الان ازاد شده گفتم برم ببینمش درستش کنم بیارم بهت معرفیش کنم...
جیمین: م..من نمیدونستم ببخشید
ات: عیبی نداره جیمین
بعد اتو بغل کردم لبامو گذاشتم رو لباش..اروم میمکیدم...
*پرش زمانی 8 ماه بعد*
ویو ات
گروه بی تی اس خیلی پیشرفت کرده
جیمین هم همینطور نامجون ازدواج کرد..تهیونگ هم ازدواج کرد..جیهوپ هم ازدواج کرد..بقیه ازدواج نکردن نمیدونم چرا
منم نزدیکای زایمانمه...بچه هم دخترع..به جیمین چیزی درمورد اینکه بچه دختر هست یا پسر چیزی نگفتم..یواشکی رفتم برای سونگرافی تا الان هم نرفتم جز خودمو یونا کسی فعلا چیزی نمیدونه..
ساعت تقریبا 9 شبه
جیمین اومد خونه
ات: سلام چاگیا خوبی؟
جیمین: سلام یزره خسته ام
ات: یچیزی بهت میگم که خستگیت در بره
جیمین: چی؟
ات: بیا بشین
نشستیم
ات: دوست داری بچه چی باشه پسر یا دختر..
جیمین:برام فرقی نداره
ات:بیا اسم براشون انتخاب کنیم
جیمین: باشه
ات: خب تو بگو
جیمین: اول اسم دختر و میگم
ات: باشه
جیمین: سنا اسم دختر
جیمین: سهون اسم پسر
ات: هردوتاشونم ی معنی داره که
جیمین: اره معنیشون هم میشه جهان
ات: پس باید برای بچمون اسم سنا رو انتخاب کنیمـ..
جیمین: چرا؟
جیمین تو شک
ات: چون بچه دختر*ذوق*
جیمین: تو..تو کی رفتی سونگرافی؟*تعجب*
ات: امروز.
پارت 31
ویو جیمین
اون کسی که بهم زنگ زده بود و گفته بود راست میگفت ات مشکوک بود
ات: جیمیناا این الکس بود
جیمین: الکس کیه*عصبی*
ات: داداشمه
جیمین: داداشته؟*داد*
ات: اره
جیمین: پس چرا من نمیدونستم*عصبی*
ات: چون زندان بوده*بغض*
جیمین: چرا تا به حال نگفتی؟
ات: چون میترسیدم دیگه باهام ازدواج نکنی..پدر و مادرم مردن بعد سهمشون به منو الکس رسید من با سهمم این خونه ی شغل خوب گرفتم اما الکس پولاشو هدر داد بعدش بدهکار شد منم نمیدونستم تا یک ماه پیش..که زنگ زد گفت زندانه وولشو دادم الان ازاد شده گفتم برم ببینمش درستش کنم بیارم بهت معرفیش کنم...
جیمین: م..من نمیدونستم ببخشید
ات: عیبی نداره جیمین
بعد اتو بغل کردم لبامو گذاشتم رو لباش..اروم میمکیدم...
*پرش زمانی 8 ماه بعد*
ویو ات
گروه بی تی اس خیلی پیشرفت کرده
جیمین هم همینطور نامجون ازدواج کرد..تهیونگ هم ازدواج کرد..جیهوپ هم ازدواج کرد..بقیه ازدواج نکردن نمیدونم چرا
منم نزدیکای زایمانمه...بچه هم دخترع..به جیمین چیزی درمورد اینکه بچه دختر هست یا پسر چیزی نگفتم..یواشکی رفتم برای سونگرافی تا الان هم نرفتم جز خودمو یونا کسی فعلا چیزی نمیدونه..
ساعت تقریبا 9 شبه
جیمین اومد خونه
ات: سلام چاگیا خوبی؟
جیمین: سلام یزره خسته ام
ات: یچیزی بهت میگم که خستگیت در بره
جیمین: چی؟
ات: بیا بشین
نشستیم
ات: دوست داری بچه چی باشه پسر یا دختر..
جیمین:برام فرقی نداره
ات:بیا اسم براشون انتخاب کنیم
جیمین: باشه
ات: خب تو بگو
جیمین: اول اسم دختر و میگم
ات: باشه
جیمین: سنا اسم دختر
جیمین: سهون اسم پسر
ات: هردوتاشونم ی معنی داره که
جیمین: اره معنیشون هم میشه جهان
ات: پس باید برای بچمون اسم سنا رو انتخاب کنیمـ..
جیمین: چرا؟
جیمین تو شک
ات: چون بچه دختر*ذوق*
جیمین: تو..تو کی رفتی سونگرافی؟*تعجب*
ات: امروز.
۱۶.۲k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.