من بال بال بال بال می‌زنم

عمری است بال بال بال می‌زنم
خود را به کور گنگ لال می‌زنم

سردرد درد درد درد می‌کشم
هی دست دست دست دستمال می‌زنم

تا خواب خواب خواب خواب می‌روم
تبخال خال خال خال می‌زنم

هی روز روز روز روز می‌رود
من پیک، خاج، شاه، فال می‌زنم

هی عشق عشق زنگ زنگ می‌زند
من بوق بوق بوق اشغال می‌زنم

تو دست دست دست دست می‌زنی
من بال بال بال بال می‌زنم
دیدگاه ها (۱)

شب، التهاب، عشق، غزل، نقطه‌چین نامه، جواب، عشق، غزل، نقطه‌چی...

تقویم به گور پدرش می‌خندد

از دست زمانه تیر باید بخوریدایم غم ناگزیر باید بخوری صد مرتب...

آیین آینه، خود را ندیدن است

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

خون آشام عزیز (72)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط