نجوای عشق پارت ۲۷
من:جانم هرکاری داری به من بگو دختره:من با تو کاری ندارم با کوکی جونم کار دارم من:کوکی جونت دیگه داست حرصم در میومد من:خوشگله بیا جلو ببینم تو رو🙂😐 کوک:نایکا من:کاریش ندارم من:بیا اومد جلو یدونه زدم تو گوشش محکم دختره:هییییی چیکار میکنی من:گمشو برو از اینجا تا نزدم لت و پارت نکردم تا سه میشمارم گورتو گم کن من:۳......۲....... یهو دیدم رفت من:دیگه اینورا پیدات نشه ها نکبت خانوم بعد رفتم عقب و در و بستم من:و شما یک بار دیگه با این حرف بزنی این مشتو میبینی👊 تو صورتته کوک:اوه اوه باشه باشه حرص نخور عزیزم 😂 من:میخندی کوک:ببخشید من:داشتی از حسودی میترکیدی😂 من:خوب دوست ندارم کسی به عشقم بگه جونم یا هرچیزی دیگه کوک:😍الان بیشتر عاشق شدم اومد لباشو بزاره رو لبام دوباره در زدن کوک:دیگه داره اعصابم خورد میشه😠 شیطونه میگه برم همشونو یه فس بزنما من:منم موافقم رفت در و با عصبانیت باز کرد کوک:میشه گمشید برید دیگم این در بی صاحاب شده رو نزنید بعد اومد تو و در و محکم بست من:😂😂😂بمیرم برات کوک:خدا نکنه عشقم بعد اومد سراغم و منو کشوند سمت خودش چسبوند و همون موقع لباشو گذاشت رو لبام و لبامو مک میزد و میخورد منم همراهیش کردمو دستامو بردم دور گردنش حلقه کردم و منم ادامه دادم از لبا همدیگه دل نمیکندیم یه زره فاصله گرفت دوباره لباشو گذاشت رو لبام همینجوری میخورد و مک میزد بعد همونجوری پیشونیشو چسبوند به پیشونیم کوک:نایکایی(چه اسمی نایکایی من😂🤣☺😂) من:هوم کوک:دوست دارم من:منم دوست دارم بعد پیشونیشو برداشت و یه مک کوچولو دیگه رو لبام زد بعد از لبام جدا شد ولی هنوز تو بغلش بودم کوک:اوهه من:چیه کوک:گشنمه من:الان میرم یه چیزی برات درست میکنم عشقم کوک:مرسی خانومم رفتم سمت آشپز خونه و یهو جلو پام یدونه سوسک دیدم جیغ زدم من:عععععععع کوک:نایکا چی شد من:سوسک کوک:سوووسسکککک کو کجا من:اونجا اونجا جلو آشپز خونه رفتم پشت جونگ کوک من:میترسی کوک:کی من نه نمی ترسم من:😒 جونگ کوک رفت جلو اما دوباره اومد عقب من:قبول کن میترسی 😐 کوک:به خدا به کسی بگی زندت نمیزارم😐 من:خیله خوب جالا چیکار کنیم کوک:😢نمیدونم من:اول و آخر باید بکشیش 🙄 کوک:لعنتی جونگ کوک رفت یدونه دمپایی منم لرزیدم کوک:چی شد من:چندشم شد😣 رفت دمپایی آورد اینه این بچه کوچولو ها باهم میرفتیم جلو میرفتیم یهو تکون خورد جونگ کوک اومد عقب یهو من از پشت افتادم رو زمین اونم افتاد روم از پشت من:آخخخخخ جونگ کوک از روم پاشد من:له شدم کوک:نایکا خوبی جایت درد میکنه ببخشید من:کمرم نابود شد😖 کوک:ببخشید یه کاری من:چه کاری رفت اصلحشو آورد و گرفت طرف سوسکه (خدا شفاتون بده😐😂😂😂🤣😂🤣) جونگ کوک منو از رو زمین بلند کرد دور کمرمو گرفت و بلندم کرد
۲۵.۴k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.