🤍 پری دریایی 🤍
( ویو جیمین )
اون روز که دوتا دختر فرار کرد
یونگی واقعا یک بار دیگه میشد
نا امیدی رو تو چشماش دید
شاید اون چیز هایی رو به اون دختر زیبا ( منظورش کارولینا )
نگفته بود
اون عاشق اون دختر شده بود
منم باور نمی کردم میگفتم حتما نقشه هست
ولی جدی جدی تو ۲ روز به
اندازه ی ۲ سال عاشق اون دختر
شده بود
یونگی چند روز بعد رفتن اونا
به آمریکا سفر کرد
و تو نامه ای که نوشته بود
گفته بود که اگه یه روز
اون دوتا دختر رو دیدی ازشون
محافظت کن و عذرخواهی کن
من مجبور بودم
تا اونا رو پیدا کنم
ولی اصلا نبودن
انگاری آب شده بودن
من که دیگه نا امید شده بودم
مجبور بودم از رئیس ارتش کره
کمک بخوام پس چند تا عکس از اون دختری که پدر بزرگ یونگی عاشقش بود به اونا دادم
اونو تو موزه گذاشتن
و گفتن اگه بازدید زیاد بود
کمک میکنیم بهت
و از شانس خوبم این اتفاق افتاد
به من کلی پول دادن
اینقدر زیاد که میتونستم
بدون کار کردن زندگی کنم
ولی دلم اینو نمی گفت
تو ی شرکت بزرگی که
محصولات آرایشی میفروختن
چند درصد شرکت رو خریده بودم
و اونجا یه جورایی بعد رئیس اصلی من رئیس بودم
و......
اون روز که دوتا دختر فرار کرد
یونگی واقعا یک بار دیگه میشد
نا امیدی رو تو چشماش دید
شاید اون چیز هایی رو به اون دختر زیبا ( منظورش کارولینا )
نگفته بود
اون عاشق اون دختر شده بود
منم باور نمی کردم میگفتم حتما نقشه هست
ولی جدی جدی تو ۲ روز به
اندازه ی ۲ سال عاشق اون دختر
شده بود
یونگی چند روز بعد رفتن اونا
به آمریکا سفر کرد
و تو نامه ای که نوشته بود
گفته بود که اگه یه روز
اون دوتا دختر رو دیدی ازشون
محافظت کن و عذرخواهی کن
من مجبور بودم
تا اونا رو پیدا کنم
ولی اصلا نبودن
انگاری آب شده بودن
من که دیگه نا امید شده بودم
مجبور بودم از رئیس ارتش کره
کمک بخوام پس چند تا عکس از اون دختری که پدر بزرگ یونگی عاشقش بود به اونا دادم
اونو تو موزه گذاشتن
و گفتن اگه بازدید زیاد بود
کمک میکنیم بهت
و از شانس خوبم این اتفاق افتاد
به من کلی پول دادن
اینقدر زیاد که میتونستم
بدون کار کردن زندگی کنم
ولی دلم اینو نمی گفت
تو ی شرکت بزرگی که
محصولات آرایشی میفروختن
چند درصد شرکت رو خریده بودم
و اونجا یه جورایی بعد رئیس اصلی من رئیس بودم
و......
۳.۵k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.