نجوای عشق پارت ۶۲
اون دختر مال منه فهمیدی
از زبون خودم
حرفاشونو گوش میدادم بعد جونگ کوک اومد بیرون موهاشو داد بالا و بعد افتاد جلو چشمش(او مای گاد😍🤤😂) گفت که بیاد ببرش بعد اومد سمت من و منو چسبوند به دیوار منم گرفتم لبامو گذاشتم رو لباش و یه مک کوچولو زدم و بعد جدا شدم یه دفع دستمو گرفت بردم تو اتاق بازجویی چسبوندم به دیوار و بدون هیچ مکس و وایسادنی لباشو محکم گذاشت رو لبام و لبامو وحشیانه مک میزد و میخورد و گاز میگرفت منم همراهیش کردم و لباشو مک میزدم بعد چند دقیقه جدا شدیم (شبی فیلم هندیا سرعتی هست😐 با سرعت فورکوک😂😂🤣) دستشو گذاشت رو صورتم و صورتمو میمالید بعد دماغشو میچسبوند به دماغم و از همون طریق لباشو میزاشت رو لبام ازپیشونیم میگرفت میومد سمت لبام من:کوکی کوک:جانم من:دوست دارم کوک:اما من دوست ندارم من وحشی روانیتم و عاشقتم بعد دستمو گذاشتم رو صورتش اونم لپشو رو صورتم تکون میداد و بعد دستمو گرفت از رو صورتش برداشت و رو دستمو بوسید من:به نظرم دیگه بریم کوک:باشه بریم بعد دستمو گرفت و باهم رفتیم بیرون تهیونگ:واییی به زور بردمش تو سلول اینه سگ در مورد نایکا حرف میزد کوک:گوه خورده من:درباره ی من چرا کوک:نایکا تو قبلا کسی ازیتت میکرد من:راستش نه ولی آه شاید همون پسرس که منو بوسید کوک:عوضی من:آره کوک:نگران نباش من هستم نمیزارم کسی باهات کاری کنه من:😊 تهیونگ:پس ما باید بیشتر مراقبت باشیم کوک:آره
از زبون خودم
حرفاشونو گوش میدادم بعد جونگ کوک اومد بیرون موهاشو داد بالا و بعد افتاد جلو چشمش(او مای گاد😍🤤😂) گفت که بیاد ببرش بعد اومد سمت من و منو چسبوند به دیوار منم گرفتم لبامو گذاشتم رو لباش و یه مک کوچولو زدم و بعد جدا شدم یه دفع دستمو گرفت بردم تو اتاق بازجویی چسبوندم به دیوار و بدون هیچ مکس و وایسادنی لباشو محکم گذاشت رو لبام و لبامو وحشیانه مک میزد و میخورد و گاز میگرفت منم همراهیش کردم و لباشو مک میزدم بعد چند دقیقه جدا شدیم (شبی فیلم هندیا سرعتی هست😐 با سرعت فورکوک😂😂🤣) دستشو گذاشت رو صورتم و صورتمو میمالید بعد دماغشو میچسبوند به دماغم و از همون طریق لباشو میزاشت رو لبام ازپیشونیم میگرفت میومد سمت لبام من:کوکی کوک:جانم من:دوست دارم کوک:اما من دوست ندارم من وحشی روانیتم و عاشقتم بعد دستمو گذاشتم رو صورتش اونم لپشو رو صورتم تکون میداد و بعد دستمو گرفت از رو صورتش برداشت و رو دستمو بوسید من:به نظرم دیگه بریم کوک:باشه بریم بعد دستمو گرفت و باهم رفتیم بیرون تهیونگ:واییی به زور بردمش تو سلول اینه سگ در مورد نایکا حرف میزد کوک:گوه خورده من:درباره ی من چرا کوک:نایکا تو قبلا کسی ازیتت میکرد من:راستش نه ولی آه شاید همون پسرس که منو بوسید کوک:عوضی من:آره کوک:نگران نباش من هستم نمیزارم کسی باهات کاری کنه من:😊 تهیونگ:پس ما باید بیشتر مراقبت باشیم کوک:آره
۳۰.۶k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.