Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۳۳
ملیحه: زنگ زدم حالتو بپرسم
شیرین: خوبیم
ملیحع: هنوز یک روز نرفتی دلم برات تنگ شده
شیرین: قربونت برم منم دلم برات شده
ملیحه: باشه بهت زنگ میزنم برو استراحت کن
شیرین:باشه
گوشی رو قطع کردم ک میکائل داشت نگام میکرد
شیرین: بیدار شدی صبح بخیر
میکائل: اوم صبح بخیر
امدم بلند بشم که زیر شکمم درد گرفت و دور خودم پیچیدم و افتادم رو تخت و میکائل با نگرانی امد سمتم
میکائل:چیشد شیرین؟
شیرین: زیر شکمم درد میکنه
میکائل:اون تا چند روز درد میگیره خوب میشه
شیرین: کیسه ابگرمم کجاست؟
میکائل:الان برات درست میکنم
دراز کشیدم و کیسه ابگرم اماده کرد و گذاشت رو شکمم
میکائل:چیکار داشت ملیحه؟
شیرین: حالمو پرسید
میکائل: دیشب حرف هایی بدی زد بهم ملیحه بهش حق میدم ولی الان ۲سال باهام دیگ هستیم اذیتت نکردم که دوست دارم
شیرین: چی گفت مگه؟
میکائل:ولش کن
شیرین: بگو
میکائل: گفتم دیگه ولش کن
میکائل چیزی نگفت معلوم نبود چی بهش گفته بود ملیحه
(۲سال بعد)
(هیچ ایده ای به مغزم نمرسه خب خیلی کسل کنند میشه دیگه)
(شیرین)
دوسال از زندگی مشترکمون گذشته بود و ما میکائل رفته بودیم دکتر اخه میخواستیم قبل اینکه بچه بیاریم بریم دکتر که از خودمون مطمئنی بشیم
شیرین: استرس دارم
میکائل:استرس نداره عزیز دلم
شیرین: تو این اوضاع کرونا اینا بچه دار شدن یک اشتباه
میکائل: چی اشتباه کرونا داره تموم میشه دورت بگردم بعدش من ۳۸ سالمه اخه کی تو سن ۳۸ سالگی بابا میشه الان من باید یک بچه ۱۳ یا ۱۴ سال داشته باشم
شیرین: خب
میکائل دستمو گرفت و بوسید
Part۱۳۳
ملیحه: زنگ زدم حالتو بپرسم
شیرین: خوبیم
ملیحع: هنوز یک روز نرفتی دلم برات تنگ شده
شیرین: قربونت برم منم دلم برات شده
ملیحه: باشه بهت زنگ میزنم برو استراحت کن
شیرین:باشه
گوشی رو قطع کردم ک میکائل داشت نگام میکرد
شیرین: بیدار شدی صبح بخیر
میکائل: اوم صبح بخیر
امدم بلند بشم که زیر شکمم درد گرفت و دور خودم پیچیدم و افتادم رو تخت و میکائل با نگرانی امد سمتم
میکائل:چیشد شیرین؟
شیرین: زیر شکمم درد میکنه
میکائل:اون تا چند روز درد میگیره خوب میشه
شیرین: کیسه ابگرمم کجاست؟
میکائل:الان برات درست میکنم
دراز کشیدم و کیسه ابگرم اماده کرد و گذاشت رو شکمم
میکائل:چیکار داشت ملیحه؟
شیرین: حالمو پرسید
میکائل: دیشب حرف هایی بدی زد بهم ملیحه بهش حق میدم ولی الان ۲سال باهام دیگ هستیم اذیتت نکردم که دوست دارم
شیرین: چی گفت مگه؟
میکائل:ولش کن
شیرین: بگو
میکائل: گفتم دیگه ولش کن
میکائل چیزی نگفت معلوم نبود چی بهش گفته بود ملیحه
(۲سال بعد)
(هیچ ایده ای به مغزم نمرسه خب خیلی کسل کنند میشه دیگه)
(شیرین)
دوسال از زندگی مشترکمون گذشته بود و ما میکائل رفته بودیم دکتر اخه میخواستیم قبل اینکه بچه بیاریم بریم دکتر که از خودمون مطمئنی بشیم
شیرین: استرس دارم
میکائل:استرس نداره عزیز دلم
شیرین: تو این اوضاع کرونا اینا بچه دار شدن یک اشتباه
میکائل: چی اشتباه کرونا داره تموم میشه دورت بگردم بعدش من ۳۸ سالمه اخه کی تو سن ۳۸ سالگی بابا میشه الان من باید یک بچه ۱۳ یا ۱۴ سال داشته باشم
شیرین: خب
میکائل دستمو گرفت و بوسید
۷.۲k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.