جرقه عشق پارت ۶۱
جونگ کوک جلو سوجین نشست منم رفتم و کنار جونگ کوک نشستم کوک:بابایو دوش دالی بد نیستم سوجین:آله دوشت دالم خلیم خوبی من:ای جانم منم دوست دالی سوجین:تولو خلی دوشت دالم مامانی بعد گریم گرفت پاشدم رفتم تو اتاق کوک:یعنی منو کم دوست داری سوجین:ناح هر دوتونو دوش دالم خلیم دوش دالم بعد جونگ کوک خندید کوک:الهی من فدات شم بابای منم تو رو دوست دارم من جونم برای تو و مامانت در میره عاشقتونم
از زبون جونگ کوک
بعد گفتم بیاد بغلم اومد بغلم من:عزیزم بعد بلندش کردم رفتم تو اتاق پیش سوفیا من:عشقم بچرم بردم تو اتاق تو بغلم سوفیا:جونگ کوک کوک:عزیزدلم گریه کردی سوجین:مامانی گلیه نتون سوفیا:باشه گریه نمیکنم من:عشقم بیا اینجا
از زبون خودم
رفتم پیششون و جونگ کوک بغلم کرد بعد حس کردم سوجینم دستشو گذاشت رو کمرم کوک:حاضرش سوجین:اوهوم بعد گفتن سه دو یک یه دفع هر دوشون دو طرفم وایسادم هر دوشون جونگ کوک لپ سمت راستمو بوسید سوجینم سمت چپ کوک:دوست دارم سوجین:مامانی دوست دارم (یاد اینا افتادم دو نفر عاشق یه دختر میشن😐😂😂😂😂😂😂😐) من:خوب نوبت منه کوک:مال من خوشمزه باشه من:مال شما که حتما سوجین:مال م چی کوک:ببین پسرم این خوشمزس مال منه سوجین:چلا م نباید داشته باجم کوک:بچه زیادی روی نکن من:خیله خوب دعوا نکنید کوک:یعنی چی یعنی اینم من:نخیر مال اون یه چیز دیگست کوک:هی خوشگلرو میدی به اون من:حسودی نکن به شمام میرسیم بعد رفتم اول سوجینو لپشو بوسیدم محکم قشنگ صدا دار کوک:اوففف نخوریش من:خوشمزس آخه کوک:من من من من(جونگ کوک جا مانده از زندگی😐😂😂😂) من:خیله خوب سوجین:منو بزال پایین لاحت باجید من:ای جان جونگ کوک سوجین و گذاشت زمین رفت بیرون شبی بچه خرگوشام رفت با لبخند دندوناش بیرون بود کوک:پدر سوخته بعد جونگ کوک بهم نگاه کرد کوک:خوب نوبت منه بعد دستشو گذاشت رو کمرم و چسبوندم به خودش منم دستمو دور گردنش حلقه کردم جونگ کوک داشت به لبام نزدیک میشد یهو سوجین اومد سوجین:ممن بعد جونگ کوک سرشو گرفت بالا من:جونم سوجین:تشنمه(یعنی گشنشه 😐😂😂😂بچه میمردی دیر تر بگی😂) کوک:عخخخخ من:فکر کنم باید بزاریم بخوابه بیا مامان بعد اومد منم بغلش کردم و بردمش رو تخت و بهش شیر دادم جونگ کوکم اومد و کنارم نشست یه دفع دیدم خوابش برد من:جونگ کوک خوابید کوک:بده ببرمش رو تختس جونگ کوک بردش خوابوندش رو تختش منم رفتم و پتو رو کشیدم روش و چراغ بالای سرش که ستاره بود روشن کردم من:عزیز دلم نگاش کن چه خوشگل خوابیده کوک:اوهوم سوفیا من:جونم کوک:دوست دارم من:منم دوست دارم بعد از سمت تختش رفتیم اونور سمت تخت که جونگ کوک دستمو گرفت کشید سمت خودش و دستشو گذاشت رو کمرم و یه دست دیگشم رو صورتم گذاشت کوک:بلخره تنها شدیم من:آره
از زبون جونگ کوک
بعد گفتم بیاد بغلم اومد بغلم من:عزیزم بعد بلندش کردم رفتم تو اتاق پیش سوفیا من:عشقم بچرم بردم تو اتاق تو بغلم سوفیا:جونگ کوک کوک:عزیزدلم گریه کردی سوجین:مامانی گلیه نتون سوفیا:باشه گریه نمیکنم من:عشقم بیا اینجا
از زبون خودم
رفتم پیششون و جونگ کوک بغلم کرد بعد حس کردم سوجینم دستشو گذاشت رو کمرم کوک:حاضرش سوجین:اوهوم بعد گفتن سه دو یک یه دفع هر دوشون دو طرفم وایسادم هر دوشون جونگ کوک لپ سمت راستمو بوسید سوجینم سمت چپ کوک:دوست دارم سوجین:مامانی دوست دارم (یاد اینا افتادم دو نفر عاشق یه دختر میشن😐😂😂😂😂😂😂😐) من:خوب نوبت منه کوک:مال من خوشمزه باشه من:مال شما که حتما سوجین:مال م چی کوک:ببین پسرم این خوشمزس مال منه سوجین:چلا م نباید داشته باجم کوک:بچه زیادی روی نکن من:خیله خوب دعوا نکنید کوک:یعنی چی یعنی اینم من:نخیر مال اون یه چیز دیگست کوک:هی خوشگلرو میدی به اون من:حسودی نکن به شمام میرسیم بعد رفتم اول سوجینو لپشو بوسیدم محکم قشنگ صدا دار کوک:اوففف نخوریش من:خوشمزس آخه کوک:من من من من(جونگ کوک جا مانده از زندگی😐😂😂😂) من:خیله خوب سوجین:منو بزال پایین لاحت باجید من:ای جان جونگ کوک سوجین و گذاشت زمین رفت بیرون شبی بچه خرگوشام رفت با لبخند دندوناش بیرون بود کوک:پدر سوخته بعد جونگ کوک بهم نگاه کرد کوک:خوب نوبت منه بعد دستشو گذاشت رو کمرم و چسبوندم به خودش منم دستمو دور گردنش حلقه کردم جونگ کوک داشت به لبام نزدیک میشد یهو سوجین اومد سوجین:ممن بعد جونگ کوک سرشو گرفت بالا من:جونم سوجین:تشنمه(یعنی گشنشه 😐😂😂😂بچه میمردی دیر تر بگی😂) کوک:عخخخخ من:فکر کنم باید بزاریم بخوابه بیا مامان بعد اومد منم بغلش کردم و بردمش رو تخت و بهش شیر دادم جونگ کوکم اومد و کنارم نشست یه دفع دیدم خوابش برد من:جونگ کوک خوابید کوک:بده ببرمش رو تختس جونگ کوک بردش خوابوندش رو تختش منم رفتم و پتو رو کشیدم روش و چراغ بالای سرش که ستاره بود روشن کردم من:عزیز دلم نگاش کن چه خوشگل خوابیده کوک:اوهوم سوفیا من:جونم کوک:دوست دارم من:منم دوست دارم بعد از سمت تختش رفتیم اونور سمت تخت که جونگ کوک دستمو گرفت کشید سمت خودش و دستشو گذاشت رو کمرم و یه دست دیگشم رو صورتم گذاشت کوک:بلخره تنها شدیم من:آره
۱۱۳.۶k
۰۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.