تا یاد داشتم جاذبه. همان جاذبه زمین,,بود...اما زمانی که ت
تا یاد داشتم جاذبه. همان جاذبه زمین,,بود...اما زمانی که ترا دیدم,هراسان فریاد کشیدم جاذبه..و همان وقت بود که من در تو سقوط کردم..در تو گم شدم..و خیال برگشتن را ندارم..حتی به برگشتن هم فکر نمیکنم..چه لذتی دارد در تو رها شدن..دستهایم را محکم نگه دار..مثل همان روزهایی که از خیابان رد میشویم..بیا دست های هم را همیشه داشته باشیم نمیخواهم حوادث روزگار,زیرمان بگیرد
نفسی دلم تنگ برات..موخامت..
نفسی دلم تنگ برات..موخامت..
۳۳۱
۱۹ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.