باز آهنگ جنون م زن ا تار امشب

باز آهنگ جنون مي زني اي تار امشب
گويمت رازي در پرده نگهدار امشب

آنچه زان تار سر زلف كشيدم شب و روز
مو به مو جمله كنم پيش تو اظهار امشب

عشق ، همسايه ديوار به ديوار جنون
جلوه گر كرده رخش از در و ديوار امشب

هر كجا مي نگرم جلوه كند نقش نگار
كاش يك بوسه دهد زينهمه رخسار امشب

از فضا بوي دل سوخته اي مي آيد
تا كه شد باز در آن حلقه گرفتار امشب ؟

سوزي وناله بيجا نكني اي دل زار
خوب يا شمع شدي همدل وهمكار امشب

اي بسا شب كه بروز تو نشستيم اي شمع
كاش سوزيم چو پروانه به يكبار امشب

آتش است اين نه سخن بس كن از اين قصه عماد
ورنه سوزد قلمت دفتر اشعار امشب

#عماد_خراسانی
دیدگاه ها (۳)

چند سالی‌ست که تکلیف دلم روشن نیستجا به اندازه تنهایی من در ...

پیشِ رخ تو، ای صنم! کعبه سجود می کند           در طلبِ تو آس...

بگذارید بگریم به پریشانی خویشکه به جان آمدم از بی سر و ساما...

من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو راکی توانم برکشید از سین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط