پارت دوم
#باوشی
منو معرفی کردن به ژان و منم خداروشکر از قبل نامرو خونده بودم توش نوشته بود باوشی از همون لحظه اول که دیدمت ازت خوشم اومد و قلبمو به لرزه در آوردی یه کاری کردی که من نتونم رو درسم تمرکز کنم منی که تو مدرسه انقدر خوب بودم تو که اومدی همه چیز عوض شد من تو رو دوست دارم باوشی نفسم من اینارو نگفتم بهت چون من خجالتیم یه خورده و روم نشد گفتم تو یه نامه برات بنویسم بعد آخرش نوشته بود اون گوسرو باز کن باوشی توی اون گوشه برگه که تا شده بود نوشته بود باز شود منم باز کردن دیدم یه قلبه که نوشته i love you baoshi منم که از خوندن نامه قلبم درد گرفت و به زور رفتم آب بخورم افتادم زمین و گریه کردم و نامرو گذاشتم رو قلبم و بعد یه چیکه از اشکمو انداختم روش و گفتم اینو با اشکم تحویلش میدم هر وقت که دیدمش رفتم رو تخت و از پشت خودمو انداختم و نامه همینجور تا صبح روی سینم بود صبح ساعت شیش پاشدم برای شروع اولین روز کاری برای میکاپ آرتیست یه معروف اونا منو همراهی کردن و بردنم پیشه اون آدم معروف درو باز کردم پسره انقدر جذاب بود که نتونستم ببینمش تا اینکه نوری که میزد رفت کنارو کسیو دیدم که قبلن دیده بودمش اون خود ژان بود من همینجوری مونده بودم رو ژان ژانم برگشت منو دید اونم شناخت هیچی نگفت برگشت و خندید که اشک تو چشاش جمع شد به اونایی که منو آوردن گفت شما برید بیرون رفتن بیرون حالا من موندم با ژان در یک اتاق تنها منم اشک تو چشام جمع شد یه قطره ازش افتاد پایین منو ژان آروم آروم به سمت هم میرفتیم رفتیم رفتیم تا بهم رسیدیم من دستمو گذاشتم رو صورت ژان و همینجوری نگاش کردن اونم همینطور یهو اون منو گرفت بغلشو سفت منو گرفته بود منم بغلش کردم گفتم ژان این واقعا خودتی من من خواب نمیبینم در همین هین هی هق هق میکردم بعد ژان گفت آره خودم خودمم بی معرفت کجا بودی تو من همه جارو دنبالت گشتم تو کجا بودی منم گفتم ببخش که انقدر رنج کشیدی بعد از بقلش جداشم دستای ژان همینجوری دور شیکمم حلقه شده بود دستا منم رو شونه هاش بودی بعد گفتم ژان این نامه ای که برام نوشتی من خوندمش اینو توی قلبم گذاشتم حالا بازش کن بزن صفحه ی ۵ اون زیر اون گوشرو بخون ژان اونو خوند نوشته بودم ژان دوست دارم روشم نوشتم هرکس غیر از ژان باز نشود😍
یه ژان کمرمو گرفتو نزدیک تر کرد بعد لباشو گذاشت رو لبامو اونا رو میخوردو گاز آرومی میگرفت بعد بردم عقب تر و چسبوندم به دیوار و بازهم لبامو ول نمیکرد بعد موهامو زد اونور بعد گردنمو مک میزد و دوباره لبامو ول نمیکرد خیلی خیلی محکم بوس میکرد و حتی یه لحظم هیچ قسمتشو از دست نمیداد بعد تا اینکه صدا در شنیدیم یهو نفس کم آورده بودیم که از هم جدا شدیم خودمونو زدیم به اون راه که مثلا باهم توافق کردیم
منو معرفی کردن به ژان و منم خداروشکر از قبل نامرو خونده بودم توش نوشته بود باوشی از همون لحظه اول که دیدمت ازت خوشم اومد و قلبمو به لرزه در آوردی یه کاری کردی که من نتونم رو درسم تمرکز کنم منی که تو مدرسه انقدر خوب بودم تو که اومدی همه چیز عوض شد من تو رو دوست دارم باوشی نفسم من اینارو نگفتم بهت چون من خجالتیم یه خورده و روم نشد گفتم تو یه نامه برات بنویسم بعد آخرش نوشته بود اون گوسرو باز کن باوشی توی اون گوشه برگه که تا شده بود نوشته بود باز شود منم باز کردن دیدم یه قلبه که نوشته i love you baoshi منم که از خوندن نامه قلبم درد گرفت و به زور رفتم آب بخورم افتادم زمین و گریه کردم و نامرو گذاشتم رو قلبم و بعد یه چیکه از اشکمو انداختم روش و گفتم اینو با اشکم تحویلش میدم هر وقت که دیدمش رفتم رو تخت و از پشت خودمو انداختم و نامه همینجور تا صبح روی سینم بود صبح ساعت شیش پاشدم برای شروع اولین روز کاری برای میکاپ آرتیست یه معروف اونا منو همراهی کردن و بردنم پیشه اون آدم معروف درو باز کردم پسره انقدر جذاب بود که نتونستم ببینمش تا اینکه نوری که میزد رفت کنارو کسیو دیدم که قبلن دیده بودمش اون خود ژان بود من همینجوری مونده بودم رو ژان ژانم برگشت منو دید اونم شناخت هیچی نگفت برگشت و خندید که اشک تو چشاش جمع شد به اونایی که منو آوردن گفت شما برید بیرون رفتن بیرون حالا من موندم با ژان در یک اتاق تنها منم اشک تو چشام جمع شد یه قطره ازش افتاد پایین منو ژان آروم آروم به سمت هم میرفتیم رفتیم رفتیم تا بهم رسیدیم من دستمو گذاشتم رو صورت ژان و همینجوری نگاش کردن اونم همینطور یهو اون منو گرفت بغلشو سفت منو گرفته بود منم بغلش کردم گفتم ژان این واقعا خودتی من من خواب نمیبینم در همین هین هی هق هق میکردم بعد ژان گفت آره خودم خودمم بی معرفت کجا بودی تو من همه جارو دنبالت گشتم تو کجا بودی منم گفتم ببخش که انقدر رنج کشیدی بعد از بقلش جداشم دستای ژان همینجوری دور شیکمم حلقه شده بود دستا منم رو شونه هاش بودی بعد گفتم ژان این نامه ای که برام نوشتی من خوندمش اینو توی قلبم گذاشتم حالا بازش کن بزن صفحه ی ۵ اون زیر اون گوشرو بخون ژان اونو خوند نوشته بودم ژان دوست دارم روشم نوشتم هرکس غیر از ژان باز نشود😍
یه ژان کمرمو گرفتو نزدیک تر کرد بعد لباشو گذاشت رو لبامو اونا رو میخوردو گاز آرومی میگرفت بعد بردم عقب تر و چسبوندم به دیوار و بازهم لبامو ول نمیکرد بعد موهامو زد اونور بعد گردنمو مک میزد و دوباره لبامو ول نمیکرد خیلی خیلی محکم بوس میکرد و حتی یه لحظم هیچ قسمتشو از دست نمیداد بعد تا اینکه صدا در شنیدیم یهو نفس کم آورده بودیم که از هم جدا شدیم خودمونو زدیم به اون راه که مثلا باهم توافق کردیم
۵.۷k
۰۶ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.