نومیدی
نفس بر امد و کام از تو بر نمی اید....
-------------------------------
بشدی و دل ببردی و ب دست غم سپردی....
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی...
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم...
ن عجب ک خوب رویان بکنند بی وفایی....
سخنی ک با تو دارم ب نسیم صبح گفتم...
دگری نمیشناسم...تو ببر ک اشنایی....
-------------------------------
بشدی و دل ببردی و ب دست غم سپردی....
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی...
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم...
ن عجب ک خوب رویان بکنند بی وفایی....
سخنی ک با تو دارم ب نسیم صبح گفتم...
دگری نمیشناسم...تو ببر ک اشنایی....
۴۰.۰k
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.