عشق بی انتها پارت ۱۸
#بوساگ
صبح چشمامو باز کردم کوک خوابیده بودم خیلی کیوت شده بود دلم نیومد بیدارش کنم پاشدم لباسمو پوشیدم آروم از تو اتاق رفتم بیرون صبحونرو درست کردم صبحونرو که درست کردم رفتمتا بیدارش کنم رفتم رو تخت دم گوشش من:کوکی نمیخوای بیدار شی عشقم نمیخوای بیدارشی دیدم پاشد گفت:مامان یه دقیقه دیگه بزار بخوابم(مامان پَ مامانم شدم😂) من: پاشو بهت میگم پسر قندعسلم😐 کوک:😴😴😴😴😴😴😴 من:عه پا نمیشی اوکی خودت خواستی رفتم توآشپز خونه یه لیوان آب ریختم تو لیوان و بعد بردم سمت اتاق بعد آب پاچیدم روش یهو پاشد نشست کوک:عووو چیکار میکنی خیسم کردی من:پسر گلم بیدار نشدی منم آب ریختم روت کوک:چرا میگی پسرم من:چون تک خواب بهم گفتی مامان بزار یکم دیگه بخوابم بعد بیدار نشدی منم از ترفندم استفاده کردم لیوان آبو نشونش دادم حرصش دیگه در اومد لباسشو تنش کرد با شلوارشو کوک:من اگه دستم بهت نرسه من:عوووو ترسیدم کوک:الان بهت نشون میدم یه نگاه به شلوارش کرد دید برعکس پوشیده من:وایی برعکس پوشیدی😂😂😂🤣🤣🤣کوک دوباره در اورد درست پاش کرد این دفعه بعد منم فرار کردم در رفتم دور خونه دنبال کرد کوک: یا بوساگ من تو رو میخورم من:نمیتونی😝 کوک:حالا بهت نشون میدم دور خونه دنبالم کرد بالا پایین آخرم سرعتشو زیاد کرد منو گرفت منم از پشت افتادم رو زمین کوکم افتاد روم منو که گرفت گفت:وایسا ببینم توله(توله😐😂میخواستی بقیشم میگفتی😐😂) منو خوابوند دستامو گرفت بالا گذاشت کنارم منم هی سعی میکردم ازش فرار کنم اما محکم گرفتم کوک:حالا روی من آب میریزی من میخورمت تو رو من:میخوای چیکار کنی کوک:😈 من:کوک نه قلقلک نوچ نوچ😶 کوک:اره آره من:کوک من غلط کردم گوه خوردم خوبه کوک:دیگه فایده ای نداره یهو رفت سمت گردنم گردنمو قلقلک داد منم میخندیدم من:نکن واییی کوک پارم کردی نکن توروخدا😂😂🤣🤣 کوک:گفتم میخورمت من رفت هموجامو قلقلک داد حتی شیکمم خودشم با خنده های من میخندید بلند بلند صدا خندش باعث میشد بیشتر بخندم آخرم ولم کرد کوک:خوشمزه بودی من:منحرف نشو پولو(همون پررو) کوک:من پولوم من:آیه توپولویی🙂 کوک:عاههه چینجا گرفتم دوتا دستامو گذاشتم رو صورتش صورتشو اینور و اونور میکردم من:ووشش بعد لبا همو غنچه کردیم و چشمامونو بستیم 😄و باز کردیم بعد هردومون خندیدیم کوک لباشو آروم گذاشت رو لبامو لبامو مک زدو خورد و بعد از رو زمین بلندم کرد
صبح چشمامو باز کردم کوک خوابیده بودم خیلی کیوت شده بود دلم نیومد بیدارش کنم پاشدم لباسمو پوشیدم آروم از تو اتاق رفتم بیرون صبحونرو درست کردم صبحونرو که درست کردم رفتمتا بیدارش کنم رفتم رو تخت دم گوشش من:کوکی نمیخوای بیدار شی عشقم نمیخوای بیدارشی دیدم پاشد گفت:مامان یه دقیقه دیگه بزار بخوابم(مامان پَ مامانم شدم😂) من: پاشو بهت میگم پسر قندعسلم😐 کوک:😴😴😴😴😴😴😴 من:عه پا نمیشی اوکی خودت خواستی رفتم توآشپز خونه یه لیوان آب ریختم تو لیوان و بعد بردم سمت اتاق بعد آب پاچیدم روش یهو پاشد نشست کوک:عووو چیکار میکنی خیسم کردی من:پسر گلم بیدار نشدی منم آب ریختم روت کوک:چرا میگی پسرم من:چون تک خواب بهم گفتی مامان بزار یکم دیگه بخوابم بعد بیدار نشدی منم از ترفندم استفاده کردم لیوان آبو نشونش دادم حرصش دیگه در اومد لباسشو تنش کرد با شلوارشو کوک:من اگه دستم بهت نرسه من:عوووو ترسیدم کوک:الان بهت نشون میدم یه نگاه به شلوارش کرد دید برعکس پوشیده من:وایی برعکس پوشیدی😂😂😂🤣🤣🤣کوک دوباره در اورد درست پاش کرد این دفعه بعد منم فرار کردم در رفتم دور خونه دنبال کرد کوک: یا بوساگ من تو رو میخورم من:نمیتونی😝 کوک:حالا بهت نشون میدم دور خونه دنبالم کرد بالا پایین آخرم سرعتشو زیاد کرد منو گرفت منم از پشت افتادم رو زمین کوکم افتاد روم منو که گرفت گفت:وایسا ببینم توله(توله😐😂میخواستی بقیشم میگفتی😐😂) منو خوابوند دستامو گرفت بالا گذاشت کنارم منم هی سعی میکردم ازش فرار کنم اما محکم گرفتم کوک:حالا روی من آب میریزی من میخورمت تو رو من:میخوای چیکار کنی کوک:😈 من:کوک نه قلقلک نوچ نوچ😶 کوک:اره آره من:کوک من غلط کردم گوه خوردم خوبه کوک:دیگه فایده ای نداره یهو رفت سمت گردنم گردنمو قلقلک داد منم میخندیدم من:نکن واییی کوک پارم کردی نکن توروخدا😂😂🤣🤣 کوک:گفتم میخورمت من رفت هموجامو قلقلک داد حتی شیکمم خودشم با خنده های من میخندید بلند بلند صدا خندش باعث میشد بیشتر بخندم آخرم ولم کرد کوک:خوشمزه بودی من:منحرف نشو پولو(همون پررو) کوک:من پولوم من:آیه توپولویی🙂 کوک:عاههه چینجا گرفتم دوتا دستامو گذاشتم رو صورتش صورتشو اینور و اونور میکردم من:ووشش بعد لبا همو غنچه کردیم و چشمامونو بستیم 😄و باز کردیم بعد هردومون خندیدیم کوک لباشو آروم گذاشت رو لبامو لبامو مک زدو خورد و بعد از رو زمین بلندم کرد
۲۱.۴k
۲۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.